فاضل ترکمن
طرحی از نازنین جمشیدی
بر فرض محال! تصوّر كنید در سرزمینی زندگی می كنید كه طنز پردازی در آن جرم محسوب می شود؛ مسلّما در چنین سرزمینی طنزپرداز هم حكم یك مجرم را دارد و خب حتما خودتان شیر فهم هستید كه به یك مجرم زندانی خیلی آزادی بیان و زبان و دهان و دندان و امثالهم!!! نمی دهند ... طبیعتا در این سرزمین قلم و كاغذ و نشریه _ دو هفته نامه یا هفته نامه اش خیلی فرق نمی كند! _ نیز چندان تفاوتی با آلاتِ قتاله ندارند! و بالاخره اینكه بدون شك موسسه فرهنگی هنری كه مصوّب انتشار و توزیع این جرایم است یا به عنوان محل وقوع جرم پلمب می شود و یا دورش یك نوار زرد می كشند كه رویش نوشته شده است: �ورود به محل وقوع جرم ممنوع!� به قول عمران صلاحی حالا حكایت ماست و هفته نامه گل آقا و ...
احتمالا شما هم خبر تعطیلی دوره جدید هفته نامه گل آقا _ كه تعداد شماره های منتشر شده اش تازه به عدد 20 رسیده بود _ را شنیده اید؛ خبر شوك دهنده ای بود واقعا ... حتّی فكر می كنم از خبر تعطیلی ماهنامه گل آقا و هفته نامه بچه ها گل آقا در سال پیش هم، شوك دهنده تر بود؛ چون وقتی استارت چاپ دوره جدید هفته نامه گل آقا زده شد؛ همه طنزپردازان و كاریكاتوریست ها دیگر نه تنها فكر تعطیلی هفته نامه گل آقا هم به سرشان نمی زد بلكه امید داشتند كه این هفته نامه _عینهوصاایران!_ روز به روز بهتر از دیروز بشود و جای خالی آن هفته نامه وزین مرحوم را پر كند امّا افسوس كه ...
به هرحال من هم مثل همه برو بچّه های طنز پرداز و كاریكاتوریست از شنیدن این خبر بد، اندوهناك شدم و به همین خاطر دوست داشتم با روحیه ای هر چند غمگنانه در مورد این هفته نامه طرب آور چیزی بنویسم تا خدایی نكرده حرفهایم در گلویم گیر نكند و كمتر دچار یاس فلسفی _ گل آقایی بشوم!
نمی توانم منكر ببشوم كه موسسه گل آقا برای من حكم خانه دوم را داشته و دارد و اگر متهم به چرب زبانی ام نكنید؛ دوست دارم بگویم كه گلنسا را مثل خواهر بزرگتر خودم دوست می دارم و برایش احترام قائل هستم. گلنسا اگر نبود؛ در حال حاضر من هم وجود خارجی خاصی نداشتم و به هیچ وجه موقعیت و اعتماد به نفس اینكه امروز با كلّی روزنامه و نشریه كار كنم _ به اندازه نخودی! _ برایم وجود نداشت ... تعطیلی هفته نامه گل آقا هیچ حُسنی هم كه نداشته باشد؛ برای من بهانه ای بزرگی است كه اعتراف كنم به او سخت مدیون هستم ... سالها پیش، در دوره ای كه من و دوست طنزپردازم _داریوش كریمی _ به گل آقا راه پیدا كردیم ؛ نوجوان بودیم و مطمئن هستم در آن دوره حتّی اگر شاهكار ادبی جهان را هم خلق می كردیم؛ هیچ سردبیر دیگری به جز گلنسا جسارت آنكه به دو نوجوان اجازه ورود در دفتر نشریه اش را بدهد و آثارشان را با احترام چاپ كند؛ نداشت ... او نه تنها ما را از این نعمت محروم نكرد بلكه موسسه گل آقا را برایمان به دانشگاهی بزرگ تبدیل كرد؛ دانشگاهی كه در آن می توانستیم به راحتی از وجود پیشكسوت های گرانقدری چون عمران صلاحی، منوچهر احترامی، حسین گلستانی، محمّد رفیع ضیایی و ... بهره ببریم. یادم هست قدیم تر ها اتاق همكاران پیشكسوت و همكاران نوجوان و جوان در موسسه گل آقا جدا از هم بود امّا گلنسا با مهربانی و لطفی كه داشت همه همكاران را در یك اتاق جمع كرد تا به قول معروف كوچكتر ها از برگترها چیز یاد بگیرند ... گلنسا به راستی به نیروی تازه كار و آینده دار امید داشت و روی آن ها سرمایه گذاری می كرد ... ناراحتم از تعطیلی هفته نامه گل آقا و خوشحالم از اینكه توانسم به این بهانه با قلم ناتوانم یادی از مهربانی های بی دریغ او بكنم ...
گل آقا هرچند برای بار سوم سكته كرد امّا یقین دارم كه تنها موجود یا وجودی خواهد بود كه حتّی با سه بار سكته كردن هم نمی میرد! چون معتقدم كسی كه وارد كار فرهنگی می شود؛ درد فرهنگی می گیرد و درمان درد فرهنگی حتّی از درمان ایدز و اعتیاد هم سخت تر است! دوست دارم به خودمان امید بدهیم كه گلنسا دوباره گل آقا را احیا می كند امّا اینبار با دستی پرتر و سیاست گذاری هایی بدون اشتباه كه موجب فرار مغزهای همكاران گل آقایی نشود و ان شاءالله در فضایی آزاد و بدون اضطراب و دلهره و تشنّج و ...
در چنین زمانی از دست من و همقطاران من كاری بر نمی آید جز اینكه به گلنسا كه در این سال ها زحمات ارزشمندی برای زنده نگاه داشتن طنز و كاریكاتور كشیده است؛ بگوییم: خسته نباشید و صمیمانه با او ابراز همدردی كنیم ...
نمی دانم در یادداشت هایی كه من و دوستان خوبم درباره تعطیلی هفته نامه گل آقا نوشتیم چه قدر شعار دادیم امّا مهم نیست، برای شما هم نباید مهم باشد، مگر چه اشكالی دارد، در سرزمین فرضی مذكوری! كه انواع و اقسام شعار ها از در و دیوراش می ریزد؛ یكبار هم شعار مهربانی و مرام و معرفت و ... داد؟
No comments:
Post a Comment