به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن بر زبان آفرین سری دوم شماره چهارم ............................................................................ صفحه اول - حرف نخست با یاد دوست ، چهارمین شماره از مجله فرهنگی هنری روزانه را در پیش رو دارید . سعی ام بر این است که هر شماره متنوع تر از شماره پیشین باشد تا سلیقه های متفاوت شما دوستان تامین و هم چنین مطالب آمده در این مجله با داشتن موضوعات متفاوت و جالب مورد رضایت شما قرار بگیرد . شما دوستان نیز می توانید با ارسال مطلب ، پیشنهادات و نظرات خود ، در هر چه بهتر شدن این مجله یاری دهنده من باشید . امیدوارم هر لحظه زندگی تان سرشار از عشق ، شادی و موفقیت باشد . آمین . ............................................................................ صفحه دوم فلسفه ( قسمت سوم فلسفه چیست ؟) کتاب الفبای فلسفه نوشته نایجل واربرتون از روزگار سقراط به این طرف فلاسفه بزرگ پر شماری بر کره خاکی قدم گذارده اند . تاریخ فلسفه به خودی خود موضوعی است جذاب و حائز اهمیت و بسیاری از متون کلاسیک فلسفی آثاری سترگ در عرصه ادبیات نیز هستند . مکالمات سقراطی افلاطون ، تاملات به قلم رنه دکارت ، تحقیق درباره فهم آدمی اثر هیوم و چنین گفت زرتشت به قلم نیچه تنها چند نمونه از این آثارند . آثاری که جملگی با هر ملاک و میزانی ، به هیات نوشته هایی جذاب جلوه می کنند . هر چند در مطالعه تاریخ فلسفه قدر و ارزش فراوان هست ، مقصود من در این کتاب آنست که به جای اینکه صرفا آرا و عقاید پاره ای متفکران جلیل القدر را در باب مسائل فلسفی شرح کنم ، ابزارهایی بدست شما بدهم تا با یاری آنها خودتان به شخصه در باب این مسائل اندیشه کنید . این مساله تنها توجه و علاقه فلاسفه را بر نمی انگیزد . آنها بطور طبیعی از بطن وضعیت آدمی پیدا می آیند و شمار زیادی از افرادی که هرگز کتابی فلسفی را تورق نکرده اند به صرافت طبع درباره آنها اندیشه می کنند . هر قسم مطالعه جدی فلسفه شامل ترکیبی از مطالعه تاریخی و مطالعه موضوع مدار است ، زیرا اگر از استدلال ها و خطاهای فلاسفه سلف بی اطلاع باشیم ، نمی توانیم امید بداریم که در این رشته مساهمت یا مشارکتی مهم داشته باشیم . فلاسفه بدون شناخت تاریخ هرگز گامی فرا پیش نخواهند گذاشت ؛ ایشان هم چنان به همان خطا اندیشی های سابق ادامه می دهند بی آنکه بدانند پیش تر این خطاها صورت بسته است . افزون بر این ، جمع کثیری از فلاسفه نظریه های خود را با مشاهده و بررسی خطاهایی که در کار فیلسوفان سلف روی داده است از کار در می آورند و پر و بال می دهند . گاهی اوقات حجت می آورند که مطالعه فلسفه آب در هاون کوبیدن است زیرا مشغله فلاسفه همواره جز این نیست که بی کار بنشینند و بر سر معنای کلمات بحث بی جهت به راه اندازند . به نظر نمی آید که این جماعت هیچ گاه به نتیجه ای حائز اهمیت دست پیدا کنند و نقش آنها در جامعه عملا در حد هیچ است . آنها هنوز سرگرم بحث و فحص درباره همان مسائلی هستند که خاطر یونانیان باستان را به خود مشغول داشته بود . به نظر نمی رسد که فلسفه چیزی را تغییر دهد ؛ فلسفه همه چیز را همانطور که هست باقی می گذارد . اصلا مطالعه فلسفه چه ارزشی دارد ؟ دست یازیدن به شبهه افکنی در مفروضات بنیادی زندگی مان حتی ممکن است خطرناک نیز باشد ، چه بسا در فرجام کارمان به آنجا برسد که احساس کنیم دستمان به هیچ کاری نمی رود و از فرط پرسش گری و تردید ورزی فلج شده ایم . در واقع کاریکاتور فیلسوف شخصی است که در سر و کله زدن با افکار بسیار انتزاعی آن هم در حالیکه آسوده خاطر بر صندلی راحتی اتاق استادان در آکسفورد یا کمبریج لم داده است هیچ کس به گرد پایش نمی رسد ، ولی در پرداختن به مسائل عملی زندگی در می ماند ، کسی که قادر است دشوارترین قطعات فلسفه هگل را شرح دهد ، ولی نمی داند چگونه تخم مرغی را سرخ کند . ادامه دارد . صفحه سوم تاریخ جهانی ( قسمت سوم ) پالئولی تیک جدید در این دوران یخچال ها به عقب نشستند ، هوا هم چنان سرد ولی خشک تر شده بود . این دوران خود به سه دوره تقسیم می شود . اوربن یاسین ( غار اورین یاک ) ، سولوترئن ( تخته سنگ سولوتره ) و ماگدالنی ین ( غار مادلن ) . در نوع گیاهان تنوع و تغییر زیادی دیده نمی شود ولی نوع حیوانات به خصوص در دوره ماگدالنی ین رو به تکامل بود . در نتیجه اعتدال هوا و اقدام به شکار پاره ای از انواع حیوانات از بین رفت و یا به شمال مهاجرت کرد و این مطلب در مورد ماموت ، کرگدن های یال دار ، خرس های بزرگ و شیر غارها مصداق پیدا کرد . تغییرات قابل ملاحظه تری درباره نژادهای انسانی بروز کرد . نژاد نئاندرتال مانند نژاد هایدلبرگ از میان رفت و سه نژاد جدید دیگر یعنی کرومانیون ، شانسلاد و گریمالدی پا بعرصه وجود گذاشتند . دو دسته اول از لحاظ شکل جمجمه که کشیده بود بهم شباهت داشتند ( دولیکوسفال ) ؛ بینی آنها باریک ، چانه ها جلو آمده و بازوانشان دراز بود . نژاد کرومانیون که قامتی بلند داشت نزدیک به نژاد سیاهان می باشد ولی نژاد شانسلاد را می توان با اسکیموها نزدیک دانست . مردم گریمالدی هم اندامی بلند و کشیده داشتند ولی سر آنها بزرگ و صورتشان پهن و کوتاه بوده و تا حدودی با هوتن توت ها شبیه بودند . در وضع مساکن تغییری ظاهر نشد ( پناهگاه هایی که زیر تخته سنگ ها و یا در غارها بود ) و شکار وسیله اساسی برای تهیه غذا به شمار می رفت . انسان به تعقیب حیوانات می پرداخت و با سلاحی که در اختیار داشت آنها را از پا در افکنده و یا بوسیله دام دستگیرشان می کرد . صنعت سنگ تراشی در حال پیشرفت و تحول بود . وسایل و لوازم خوبی در دوره اورینیاسین و دوره سولوترئن تراشیده می شد . مشته های سابق از بین رفت ، نوک های تیز برای نیزه ها ، درفش ، کارد و قلم های حکاکی تراشیده و تهیه می شد . در دوره ماگدالنی ین در صنعت تراش سنگ پیشرفتی حاصل نشد ولی در تهیه و تراش استخوان و شاخ گوزن ترقی زیادی به چشم می خورد و از آن زوبین ، سنجاق ، سوزن و قلاب ماهیگیری تهیه می شد و برای نخستین بار وسایل زینتی مانند دکمه و گردن بند از دندان های سوراخ شده ، صدف ها و عاج ها می ساختند . لباس و پوشش مردم هنوز از پوست حیوانات تهیه می شد منتهی روی این پوست کار می کردند یعنی آنها را تراشیده و با چربی نرم کرده سپس بصورت دلخواه آنرا بریده و می دوختند . گذشته از نیازی که انسان به تهیه غذا و محافظت خود از سرما و حیوانات وحشی داشت ، موضوع هنر و مذهب نیز مورد توجه وی قرار گرفت . هنر بدون تردید منشا و ریشه ای ساحرانه داشت . تصویر و نمایش حیوانات برای انسان پیش از تاریخ به منظور غلبه بر آنها و ایجاد تسهیلاتی در کار شکار و فراوانی آن بوده است . این هنر شامل حجاری ، حکاکی و نقاشی بود . حجاری و پیکره سازی ، نخستین بار در دوره اورین یاسین معمول گشت و مجسمه های کوچکی از سنگ ، استخوان ، عاج یا شاخ گوزن تهیه می کردند و سپس صنعت حکاکی و نقاشی روی بدنه غارها مورد توجه قرار گرفت . رنگ های مورد استفاده عبارت بود از قرمز ، زرد ، قهوه ای و سیاه . در دوره سولوترئن ، هنر پیشرفتی نکرد و تصویر صورت انسانی به ندرت انجام می گرفت . در دوره ماگدالنی ین حجاری تنزل کرد ولی حکاکی و نقاشی به وضع قابل ملاحظه ای پیش رفت . این هنر جنبه رئالیستی داشت و پر از حیات و حرکت بود و در آن توجهی به مساله مناظر و مرایا و درستی نسبت ها نمی شد . مشهور ترین نقاشی ها و حکاکی های این دوره در اسپانیا در غار آلتامیرا و در فرانسه در غارهای فون دو گوم ، کومبارل و لاسکو می باشد . افسونگری و مذهب کاملا بهم مربوط بودند . هنر نیز خود صورت ساحرانه و جادوئی داشت . صورت هایی که در دوره ماگدالنی ین از انسان تهیه شده معمولا دارای نقاب و یا شبیه بصورت حیوانات بوده و این تصاویر بدون شک از جادوگران و یا خدایان می باشد . مساله اعتقاد به زندگی پس از مرگ با مطالعه مقبره هایی که در غارها است و یا حفره هایی که در زمین برای به خاک سپردن مردگان تهیه شده است تایید می شود . اجساد را به وضعی که پاها در شکم جمع می شد در خاک قرار می دادند و شاید از ترس ارواح آنها را می بستند و نزدیک آنها سلاح و آلات و ابزاری که برای افراد زنده ضرورت داشت و هم چنین مقداری غذا و لوازم زینتی می گذاشتند . . ادامه دارد . صفحه چهارم داستان کوتاه ( اتفاقی احسان بهرام غفاری ) صدا در تمام اتاق پیچید . درون گوشهایش زنگ و سوت ممتدی شروع به زدن کرد و احساس کرد که نیمی از صورتش بی حس و سرد شده است . مزه آهن مانند خون و تکه های دو دندانش را درون دهانش مزه کرد و یافت . برقی که در پشت پلک هایش حس کرده بود چنان بود که فکر کرد چشمانش از حدقه بیرون پریده است . تمام گلویش را بغض فرا گرفته بود و شاید اگر کسی بود که ضربان قلب او را می شمارد ، به سختی در هر دقیقه ، یک ضربان را می توانست بیابد . - حرف بزن خواست چیزی بگوید ولی ترسید که دوباره بزنندش . اگر هم می خواست بگوید ، بغض نمی گذاشت و مانند گردویی در گلویش مانده بود . لگد محکمی به بیضه هایش زدند که با صندلی خورد زمین و سرش محکم به سرامیک های سرد اتاق خورد و دیگر چیزی نفهمید . وقتی بهوش آمد ، خود را درون سلولی تنگ و سرد دید . خواست تکانی بخورد که درد در تمام بدنش ریشه دواند و بخود پیچید . سه روز بود که آورده بودنش . بدون هیچ دلیلی . در اتاقش نشسته بود که ریخته بودند در منزلش و او را چشم بسته آورده بودند . هر چه فکر کرد ، چیزی نیافت که باعث دستگیری اش شده باشد . در سلول با صدایی مهیب بلند شد و دو نفر به داخل آمدند . چشم بندش را زدند و روی زمین کشیدنش و به اتاق دیگری بردند و روی صندلی نشاندنش و دست و پاهایش را به صندلی بستند . دوباره همان صدا آمد . - اگر عاقل باشی حرف می زنی ... - ... - حرومزاده ... بازی در نیار ... حرف بزن و قبل از اینکه جمله بعدی را بشنود ، لگدی در شکمش نشست . خواست از شدت درد جمع شود که شخصی از پشت او را گرفت و دوباره به صندلی تکیه اش داد . احساس کرد که درون شکمش ، خون فواره می زند و تا مغز سرش تیر کشید . به سختی توانست نفسی بکشد و سعی کرد که نفسش را مدتی در سینه اش حبس کند . - خب ... می شنوم ... خواست حرفی بزند که درد نگذاشت و نفسش بیرون نیامد . سکوت شد . فکر کرد که بازجویش دلش به رحم آمده است . خدا را شکر کرد و نفسش را بیرون داد . سوزشی در سر انگشتانش ریشه دوانید و در آنی فریادش به هوا خواست . انگار دستش را در کوره آتش کرده بودند . فهیمد که ناخنش را کشیده اند . گریه کرد . التماس کرد ولی در بازجو اثری نداشت و تا چند دقیقه بعد ، هیچ ناخنی در دستش نماند . با همان چشم بند هم می توانست بفهمد که خون از سر انگشتانش فواره می زند . - حرف می زنی یا ... و لگد محکم دیگری به شکمش وارد شد که احساس کرد از درون پاچیده شده است . طحال و کبدش ترکیده بودند و او بیهوش شده بود . او را کشان کشان در حالیکه ازش خون می چکید بیرون بردند . یک هفته تنهایش گذاشتند و در همین زمان آدم اصلی را پیدا کردند و به او گفتند که سو تفاهم شده است و او را بیرون انداختند . وقتی به خانه رسید خود را در آینه دید و وقتی خودش را نشناخت ، همان دم از پنجره به بیرون پرید . همین . وبلاگ من : www.ebgh.blogfa.com صفحه پنجم بزرگان ( هوشنگ سیحون معمار و نقاش ) متولد ۱۲۹۹ در تهران . تحصیلات معماری خود را در دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبای پاریس (بوزار) انجام داد، وی هم اکنون در ونکوور کانادا زندگی میکند . وی زمانی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سه دوره رئیس این دانشکده بود . استاد هوشنگ سیحون نقاش و معمار ۸۸ ساله ایرانی ، به مرد بناهای ماندگار معروف است آن هم به دلیل طراحی و نظارت بر ساخت آرامگاه بزرگانی چون خیام ، کمال الملک ، بوعلی سینا ، نادرشاه افشار ، کلنل محمدتقی خان پسبان و دهها مقبره و آرامگاه دیگر ، ضمناً وی طراح بنای موزه توس در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران نیز میباشد . استاد سیحون نقش اندازی است که در دنیای ابعاد از معانی پر رمز و راز باطن سخن به میان میآورد و معانی و فلسفه نظری و وجودی بزرگانی که معمار و طراح آرامگاه هر یک از آنان بوده ، در نقش مقبره شان متجلی نموده است . به عنوان مثال در ۱۳۳۸ آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام ، محاسبه و طراحی کرده است . او در کتاب نگاهی به ایران در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار مینویسد : ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد ، مشهور به سنگ هر کاره است ، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد ، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار میداند ، او در ادامه مینویسد : شکل کلی و مقبرهٔ نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی میکند ، دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی میکرد . در کنار معماری به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران میپرداخت و نمایشگاههایی از این آثار خود در ایران و در خارج از ایران برپا کردهاست . آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال ۱۹۷۲ در کنار آثار هنرمندانی چون پیکاسو و دالی به نمایش درآمد . در این نمایشگاه تابلویی از کلافههای خط به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچ همدیگر را قطع نمیکنند ، استفاده کرده بود . دانشگاههایی مثل MZT ، هاروارد ، واشنگتن و برکلی مجموعهای از نقاشیهای او را گردآوری کرده و نگهداری میکنند . همسر سابق وی معصومه سیحون نیز نقاش است و بیش از ۷۰ سال سن دارد و شگرد وی در کشیدن نقاشیهای مدرن است . از آثار معماری وی می توان به مقبره فردوسی بزرگ ، آرامگاه فردوسی بزرگ ، آرامگاه بوعلی سینا در همدان ، آرامگاه خیام در نیشابور ، آرامگاه و موزه نادرشاه در مشهد ، آرامگاه کلنل محمد تقی خان پسیان ، مقبره عباس میرزا و بعضی دولتمردان قاجار ، آرامگاه کمالالملک در نیشابور ، ساختمان بانک سپه در تهران ، بنای موزه توس و مرکز فرهنگی یزد اشاره کرد . صفحه ششم نویسندگی ( چهار قانون طلایی برای نوشتن کتاب پر فروش ) قانون اول ؛ برای خلق یک اثر پر فروش ، نوشتن داستان را به موضوعات غیر داستانی ترجیح دهید . قانون دوم ؛ اگر در گام اول به سراغ داستان رفتید ، فراموش نکنید که یک قصه خوب را برای تعریف کردن انتخاب کنید . تمام تلاس تان این باشد تا گلوی خواننده را در همان صفحه اول بگیرید ، با شاخ و برگ روایی داستان در همان بخش اول از گریبانش آویزان شوید و فقط وقتی به او اجازه حرکت بدهید که تمام شخصیت های داستان به زندگی سعادتمند و جاودانی خود رسیده ، مرده ها در هوای گرگ و میش یک زمستان سرد در گورهایشان آرمیده و یا همه راه ها به یک آینده بهتر و زیباتر ختم شده باشد . قانون سوم ؛ بیش از اندازه حسابگر نباشید . همه نویسندگان کتاب های پر فروش به ستاره و قهرمان داستان خود ایمان دارند . تمامی واژه ها و جملات یک نویسنده موفق بر بستری از آتش نگاشته می شود . قانون چهارم ؛ اگر می خواهید خطوط قرمز را وارد داستان تان بکنید ، مراقب باشید . صفحه هفتم شعر ( لیلا فرجامی ) لیلا فرجامی متولد تهران و در دوران راهنمایی اش بهمراه خانواده به کالیفرنیای جنوبی مهاجرت کرد . فرجامی سالهاست که به سرودن شعر و ترجمه شعر مشغول است . اولین مجموعه ی شعر فرجامی به نام " هفت دریا شبنمی " در سال 1379 توسط نشر روزگار در ایران به چاپ رسیده است . دومین کتاب شعر او به نام " اعترافنامه دختران بد " در دست تهیه می باشد . از فرجامی شعرها و ترجمه های بسیاری در مجلات ادبی داخل و خارج ایران و همچنین مجلات اینترنتی به زبانهای انگلیسی و فارسی به چاپ رسیده است . این شاعر و مترجم طی هشت سال اخیر به روان درمانی ، هنر درمانی و بازی درمانی با اطفال آسیب دیده و معلولین اشتغال داشته است. شعری از لیلا فرجامی - واسه عشقم ، تومن می توانم بوس کنم می توانم چشمک بزنم می توانم دامنم را بدهم بالا بالا بالاتر ببین ! جوراب نازک قرمزم را هم پوشیده ام به جان سه بچه ام قسم که با ساطور خوابیده ام نه با قصاب که با بیل خوابیده ام نه با بنّا که با خط کش خوابیده ام نه با معلم که با قرآن خوابیده ام نه با ملا به جان سه بچه ام قسم کوکم کنی ، عروسک ات می شوم می خندم و ریسه می روم تا بند شلوارت تاتی می کنم تاتی تاتی تاتی تاتی تاتی تاتی سوزنی تیز روی صفحه وجدانم گیر کرده است به جان سه بچه ام قسم به جان سه بچه ام قسم به جان سه بچه ام قسم من برای نان و خربزه و پنیر به جان سه بچه ام قسم تاتی می کنم تاتی تاتی تاتی تاتی تاتی تاتی به جان سه بچه ام قسم تاتی! تاتی! تاتی! صفحه آخر پیتر دراکر افراد موثر هرگز مسائل را مرکز توجه قرار نمی دهند بلکه ذهن را به فرصت ها و راه حل ها معطوف می دارند . |
No comments:
Post a Comment