به گروه اینترنتی جذاب و پر از خواندنی‌های جالب مبین خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Monday, November 24, 2008

[MoBiN-Group] RooZaaNe (No. 1032)

 

 

 


 

 

 

1032

 
 

به نام حضرت دوست، که هر چه بر سر ما مي رود عنايت اوست

مجله الکترونيکي روزانه :: شماره 1032 :: سه شنبه 5 آذر 1387

Mobin_s2004@yahoo.com

محبوب‌ترين نرم‌افزارها كدامند؟


آرشيو روزانه

براي مشاهده شماره ديروز «روزانه» (1031) اينجا را کليک کنيد


عناوين برخي از مطالب شماره امروز مجله الکترونيکي «روزانه»:

  • تصاويري از نمايشگاه ميليونرها در روسيه
  • از اوباما چه درخواستي داريد؟
  • معرفي و دانلود فيلم : 21
  • دانلود فيلم مستند : ناگفته هاي آپولو 11
  • دانلود انيميشن : Fly Me to the Moon
  • آلبوم جدید و زیبای مهدی طلوعی به نام عشق قدیمی
  • آهنگ زیبای نقش آفرين باصداي بيژن كامكار
  • مدیریت انتقال فایل بین دستگاه های مختلف توسط Nero Move it 1.0.12.1
  • دریافت اطلاعات رومینگ با ارسال پیامک !
  • بازی فلش ایرانی: حمله 2
  • آلبوم روزهاي دلتنگي
  • من خوشحال ترین پزشک جهان خواهم بود
  • عزیزم، منو ببخش!
  • مظلوميت بسيجي !!!
  • قدرت دست های تو
  • به یاد قطبی،تنها امپراطور قلعه سرخ
  • تیتراژ، كار سازماني ما گرافيستهاست
  • جديدترين شماره از ماهنامه: TELE Satellite Magazine
  • سری جدید موس های آرک دار مایکرو سافت
  • رسانه‌هاي‌جمعي‌، فرهنگ‌ و دموكراسي‌
  • مردمان سخاوتمند سرزمین یخی
  • اراده يا طلبيدن؟؟
  • و ....

 


 

 

Mobin_s2004@yahoo.com


 



 

 


Mobin_s2004@yahoo.com

لوکس ترین ماشین چوبی جهان
همسنگر!
تصاويري از نمايشگاه ميليونرها در روسيه
"گاو بازی" یک بازی نیست بلکه یک جنایت است!
عکس های دیدنی از زندگی مارادونا
100 خواننده برتر همه دوران
آب سالم بنوشید
صحنه هایی از جنگ حیوانات
ده تصادف اتومبيل هاي گرانقيمت جهان
يه بازی جالب فارسي!
تستش ضرر نداره
از اوباما چه درخواستي داريد؟
درخواستها و يا پيشنهادات خود از رئيس جمهور جديد آمريکا را مي توانيد در اين سايت مطرح کنيد

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

انهدام شبكه جاسوسي هسته‌اي رژيم صهيونيستي توسط نيروهاي اطلاعاتي سپاه

فرمانده كل سپاه از شناسايي و دستگيري يك شبكه جاسوسي رژيم صهيونيستي كه در زمينه جمع آوري اخبار هسته‌اي و مراكز نظامي ايران فعاليت مي‌كردند، خبر داد.
به گزارش فارس، سردار سرلشكر محمدعلي جعفري فرمانده كل سپاه با تشريح تلاش‌هاي اين نيرو در مقابله با تهديدات و توطئه‌هاي فرامرزي عليه نظام و انقلاب گفت: اخيرا با تلاش سازمان حفاظت اطلاعات سپاه، شبكه‌اي كه عمدتا در ارتباط با سازمان هاي نظامي كشور جاسوسي مي‌كرد، شناسايي و با رديابي و انجام اقدامات وسيع اطلاعاتي، وابستگي اين شبكه به سازمان جاسوسي موساد مشخص شد و سرانجام در عملياتي تمامي عوامل و عناصر شبكه دستگير شدند.
وي با اشاره به اهداف و فعاليت‌هاي اين شبكه جاسوسي افزود: اين شبكه با جمع آوري اخبار و اطلاعات مراكز هسته‌اي كشور، مجموعه‌هاي حساس سپاه و همچنين فرماندهان و شخصيت هاي كشوري و لشكري و انتقال آنها به رژيم صهيونيستي در صدد اجراي نيات شوم خود در سطح كشور بودند.
فرمانده كل سپاه افزود: با انهدام اين شبكه، سيستمهاي پيچيده و پيشرفته ارتباطي، سازه‌ها و وسايل جاسازي مدرن مربوط به موساد كشف و ضبط شد.
سرلشكر جعفري تصريح كرد: بر اساس اعتراف دستگير شدگان، عناصر اين شبكه دوره‌هاي آموزشي ويژه بمب گذاري و ترور را در اسرائيل سپري و با حمايت مالي موساد، تجهيزات فراواني را خريداري كرده بودند.
وي افزود: با اقدام به موقع غرورانگيز و قابل تحسين نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي سپاه پاسداران، ضربه‌اي مهلك و سنگين بر پيكر سرويس جاسوسي موساد وارد شد و جز رسوايي و شكست چيزي عايد دشمنان انقلاب اسلامي و ملت ايران نشده است.
سرلشكر جعفري اين موفقيت را مرهون الطاف الهي و عنايات حضرت ولي عصر (عج) دانست و گفت: سپاه و بسيج ظرفيت و توان هوشمند و مقتدر خود را در پاسداري از انقلاب و دفاع از استقلال تماميت ارضي كشور و صيانت از ملت و نظام اسلامي همواره بطور فعال و پويا در صحنه نگه داشته اند.
فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در پايان گفت بزودي و از طريق رسانه‌ها، ملت ايران در جريان جزئيات كشف و انهدام اين شبكه جاسوسي دشمن قرار خواهند گرفت.

تيتر يك سايت‌هاي صهيونيستي به دستگيري شبكه جاسوسي در ايران اختصاص يافت
وب‌سايت‌ روزنامه‌هاي صهيونيستي هاآرتص، جروزالم پست و يديوت آهارونوت خبر دستگيري يك شبكه جاسوسي را كه بر ضد منافع ملي ايران فعاليت مي‌كردند، در رأس اخبار خود قرار دادند.
به گزارش فارس، وب‌سايت‌ روزنامه‌هاي صهيونيستي هاآرتص به نقل از راديوي رسمي ايران نوشت كه تهران يك شبكه جاسوسي را كه گفته مي‌شود با موساد ارتباط داشت، دستگير كرد.
هاآرتص به نقل از "محمد علي جعفري" فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، گزارش داد كه بخش اطلاعاتي سپاه اخيراً شبكه‌اي را در ايران دستگير كرده است كه براي رژيم صهيونيستي جاسوسي مي‌كرد.
اين روزنامه با اشاره به اين گفته كه اموال متعلق به شبكه جاسوسي صهيونيستي توقيف شده است، ارائه اطلاعات بيشتر درباره شبكه مذكور را خواستار شد.
وب‌سايت روزنامه جروزالم پست نيز نوشت كه نيروهاي سپاه در پي رهگيري ارتباطات اين شبكه به جاسوسي آن براي موساد پي بردند.
وب‌سايت روزنامه يديوت آهارونوت نيز به نقل از سردار جعفري نوشت كه دستگيري تمامي اعضاي اين شبكه ضربه‌اي سخت به موساد به شمار مي‌رود.
يديوت آهارونوت همچنين به نقل از جعفري افزود كه اعضاي اين شبكه براي اجراي عمليات تروريستي و قتل در ايران تعليم ديده بودند.

 



 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

معرفي و دانلود فيلم

21

کارگردان: رابرت لوکتيچ. فيلمنامه: پيتر استينفيلد، آلن لوب بر اساس کتاب ‏‎"Bringing Down the House: The ‎Inside Story of Six M.I.T. Students Who Took Vegas for Millions"‎‏ از بن مزريچ. موسيقي: ديويد ‏ساردي. مدير فيلمبرداري: راسل کارپنتر. تدوين: اليوت گراهام. طراح صحنه: ميسي استوارت. بازيگران: جيم ‏استرجس[بن کمپبل]، کوين اسپيسي[پروفسور ميکي روزا]، کيت بازورث[جيل تيلور]، ارون يو\چوي]، ليزا ‏لاپيرا[کيانا]، جيکاب پيتز[جيمي فيشر]، لارنس فيشبرن[کول ويليامز]، جک مک جي[تري]، جاش گد[مايلز کانولي]، ‏سام گلزاري[کم]، هلن کري[الن کمپبل]. 123 دقيقه. محصول 2008 آمريکا. نام ديگر: ‏‎21 - The Movie‎‏. برنده ‏جايزه ويژه بهترين گروه بازيگري از مراسم شو وست.‏
بن کمپبل دانشجوي بسيار باهوش ‏M.I.T.‎‏ بوستون تلاش مي کند تا وارد هاروارد شده و در رشته طب تحصيل کند. او ‏براي اين کار نياز به 300 هزار دلار دارد تا از پس مخارج چهار يا پنج سال تحصيل خود برآيد. اما قادر به تهيه اين ‏مبلغ نيست، چون به خانواده اي فقير از طبقه کارگر تعلق دارد. اما يک روز، آشنايي با ميکي رزا پروفسور رياضي ‏نامتعارف، همه چيز را عوض مي کند. رزا که از استعداد خارق العاده بن در زمينه اعداد آگاه شده، او را به گروهي ‏مخفي و چهار نفره-جيل، چوي، کيانا و جيمي- متشکل از ديگر دانشجويان معرفي مي کند. اين گروه توسط رزا در حال ‏آموزش ديدن هستند تا رموز متکي بر رياضي بازي 21 را ياد گرفته و از بازي در قمارخانه پولي کلان به دست آورند. ‏بن که در آرزوي رفتن به هاروارد است، براي به دست آوردن پول وارد اين گروه مي شود. بعد از ياد گرفتن رموز ‏بازي و زبان اشاره خاص گروه، راهي لاس وگاس شده و در قمارخانه هاي مختلف بازي مي کنند. آنها صدها هزار ‏دلار به دست مي آورند. بن در ابتدا فقط مي خواهد تا هزينه لازم براي ورود به هاروارد را فراهم کند. اما همانگونه که ‏همبازي اش جيل پيش بيني کرده بود، به زودي اسير حرص و تکبر شده و مي بازد. اين واقعه رزا را به خشم مي آورد ‏و از او مي خواهد تا پولي را که باخته، به وي بازگرداند. اما مشکل اصلي جاي ديگري است. چون کول ويليامز رئيس ‏محافظان قمارخانه ها، که کينه اي شخصي از رزا دارد و سال هاست که در پي او مي گردد، به رفتار بن شک کرده...‏

چرا بايد ديد؟
رابرت لوکتيچ متولد 1973 سيدني است. مادرش ايتاليايي و پدرش صرب بودند. از کالج هنري معتبر ويکتوريا در ‏ملبورن فارغ التحصيل شده است. از کودکي به فيلمسازي علاقه داشت و در 15 سالگي از جشنواره ‏ATOM Film‏ ‏جايزه اي دريافت کرد. پس از نمايش اولين فيلم کوتاهش با نام ‏Titsiana Booberini‏ در جشنواره هاي مختلف، توجه ‏هاليوود به وي جلب شد. حاصل اين اتفاق ساخته شدن ‏Legally Blonde‏ در سال 2001 بود که بيش از 100 ميليون ‏دلار در گيشه-در کنار دو نامزدي در مراسم گولدن گلاب- به دست آورد. ‏
فيلم دوم او يک قرار ملاقات با تد هميلتون برنده شويد! نام داشت که کيت بازورث نقش اصلي آن را ايفا کرده بود. اما ‏تماشاگران او را با فيلم سومش مادر زن هيولا با شرکت جنيفر لوپز و جين فاندا در سال 2005 بيشتر به ياد دارند. اما ‏‏21 آنها را شگفت زده خواهد کرد، چون با هر سه فيلم قبلي تفاوت هاي عمده دارد. اولاً در ژانري غير از کمدي و ‏عاشقانه است و دوم اينکه بر اساس داستان واقعي زندگي جف ما ساخته شده است. جنجال هاي پيراموني نيز کم نداشته، ‏از جمله اينکه ‏MIT‏ اجازه فيلمبرداري در محل واقعي را نداده و لوکتيج از دانشگاه بوستون استفاده کرده است. ‏
‏21 با بودجه اي 35 ميليون دلاري ساخته شده و تا اين لحظه دو برابر اين مبلغ را به راحتي در گيشه آمريکا به دست ‏آورده است. منتقدان نيز تقريباً برخوردي خوب با فيلم داشته اند، اما نمي توان منکر شد که لوکتيج با وجود در اختيار ‏داشتن بازيگري چون اسپيسي که در نقش هاي منفي نيز خوب مي درخشد، نتوانسته ريتم مناسبي به درام خود بدهد. ‏کمتر تماشاگري است که نداند قمارخانه ها هرگز اجازه نمي دهند مشريان شان هميشه برنده شوند، آن هم مبالغ کلان و ‏در واقع برنده واقعي همواره صاحبان کازينوها هسند. طبيعي است اين آدم ها هر لحظه با مسلح کردن محل کسب خود ‏به افراد خبره يا دستگاه هاي مدرن براي پاييدن مشتريان در صدد حراست از منافع خود هستند، و مشخص است بر سر ‏کسي که بخواهد به مصاف شان برود چه خواهد آمد. با اين حال 21 فيلمي در حد و اندازه هاي سه گانه اوشن نيست و ‏نمي تواند حتي به فيلم هاي قديمي اين ژانر مانند قمارباز سين سيناتي هم نزديک شود.‏
از طرف ديگر رابطه عاشقانه ميان بن و جيل نيز چندان بسط داده نمي شود تا رنگي از هيجان به فيلم افزوده شود. ‏لوکتيج هيجان را با نمايش شگردهاي قماربازان گروه خلق مي کند که به دليل پيچيده نبودن شان خيلي زود از تک و تا ‏مي افتند. و در پايان فيلم عملاً به نمايش انتقام کول ويليامز و ميکي روزا تبديل مي شود و تماشاگر مانند بن چيزي ‏گيرش نمي آيد. در يک کلام برگردان وارفته لوکتيج از کتابي پر فروش درباره وقايع سودوم جديد بهترين وسيله براي ‏منصرف کردن شما براي سفر به لاس وگاس است!‏
ژانر: درام. ‏

براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد.
 

لينکهاي دانلود (نسخه اورجينال)

21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part1.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part2.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part3.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part4.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part5.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part6.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part7.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd1.part8.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part1.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part2.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part3.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part4.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part4.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part5.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part6.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part7.rar
21.2008.DVDRip.XviD-FLAiTE-cd2.part8.rar

رمز فايل: ندارد


لينکهاي دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد
. براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا کليک کنيد

براي خريد اينترنتي و دريافت از طريق پست روي اين لينک کليک کنيد
 

دانلود فيلم مستند و ورزشي

ناگفته هاي آپولو 11
Apollo 11 : The Untold Story

مستند در مورد ناگفته هاي آپولو 11
محصول کانال ديسکاوري

This Documentary reveals the Pregnant life of Thomas Beatie (the worlds first pregnant Man), with never been seen video footage, includes interviews with the couple and Oregon State Residents, along with there own personal home videos from their home life to her Delivery at the hospital.
When asked whether he considers himself gay when he met with Nancy — his wife now, Thomas said they were a normal couple although perceived by others as lesbians.
"I lived my life as a woman at that point. Legally, I was female. But inside I still felt male. So the way other people perceived us, they saw us as a lesbian couple," Thomas said.
He said they could have normal kind of intercourse after reassignment surgery and hormone treatment.
The pregnant man said they have legal problems with their first baby's birth certificate.
"I filled it out as me father, Nancy mother, and they changed it last minute, and they put her as father and me as mother. And then they changed it again and put us as parents. We're not a same-sex marriage. We're legal man and wife," said Thomas.
Mentioning his first delivery, Thomas called it a life-changing experience.
Thomas and wife Nancy met 18 years ago and married after living nearly 12 years later. He underwent surgery but kept his female reproductive organs so he could have a family. They bought sperm from a donor when they decided to start a family.
The 34-year-old has released photos of his new daughter, Susan Juliette Beatie, to People magazine.
On June 29 at 8:55 p.m., Beatie, a former female beauty pageant contestant, made cultural history by bringing into the world a 9 lbs., 5 oz. baby girl named Susan Juliette, reports New York Daily News.
However, Nancy is able to breastfeed the baby thanks to a process known as induced lactation, process using hormones and physical stimulation with a breast pump.
Beatie says that he kept his reproductive rights because "wanting to have a biological child is neither a male nor female desire, but a human desire."
The 34-year-old man said he is Now expecting their second child in June 2009, and the sperm comes from the same donor, according to CNN report.


لينکهاي دانلود

رمز فايل: ندارد
 

لينکهاي دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد. براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا کليک کنيد

براي خريد اينترنتي و دريافت از طريق پست روي اين لينک کليک کنيد


دانلود انيميشن

Fly Me to the Moon


 

لينکهاي دانلود

رمز فايل: ندارد


لينکهاي دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد
.
براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا کليک کنيد

براي خريد اينترنتي و دريافت از طريق پست روي اين لينک کليک کنيد

 

 


 

Mobin_s2004@yahoo.com

دانلود آلبوم: فارسي

عشق قديمي
باصداي مهدي طلوعي

آلبوم جدید و زیبای مهدی طلوعی به نام عشق قدیمی
 

My Song

Khahesh

Yaar Yaar

Old Love

Hadar Kardam

Digeh Baste

Geryeh Nakon

Akhare Kaareh

Chera Rafti

Baba Eyval

Faramoosh

Azat Boridam


براي دانلود، روي هر يک از لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.


تک موزیک

آهنگ زیبای نقش آفرين
باصداي بيژن كامكار

لينک دانلود مستقيم
براي دانلود، روي لينک بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

نرم افزار PC

مدیریت انتقال فایل بین دستگاه های مختلف توسط Nero Move it 1.0.12.1

شرکت Nero یکی از محصولات جدید خود را معرفی می کند. پشتیبانی از تمامی فرمت های رایج صوتی، تصویری و عکس، دسترسی بسیار سریع و آسان به تمامی دستگاه های قابل حمل نظیر موبایل های، مالتی مدیا پلیرها و ... به روز رسانی رایگان و سریع نرم افزار، جابه جایی سریع فایل ها میان رایانه و دوربین های دیجیتالی، موبایل ها و تمامی دستگاه های قابل حمل و در نهایت به اشتراک گذاری تمامی آن ها به صورت آنلاین در جدیدترین ابزار شرکت Nero دیده می شود.
با Nero Move It تصاویر، فیلم ها و موزیک ها را در هر کجا و در هر زمان که بخواهید می توانید جابه جا کنید. نرم افزاری که به صورت یک آچار فرانسه برای کاربران عمل می کند. ابزاری بسیار کامل که به کاربر این اجازه را می دهد تا هم یک پلیر در اختیار داشته باشد و هم از سوی دیگر دستگاه های قابل حمل خود را با قدرت تمام مدیریت نماید. کاربران به راحتی می توانند با استفاده از این نرم افزار فایل های مالتی مدیا خود را به صورت لیست در آورده و در هرجایی از جمله: تمامی دستگاه های قابل حمل نظیر MP3 Player یا گوشی های موبایل و حتی سایت هایی نظیر My Nero, YouTube به اشتراک گذارند.
Nero Move It به دلیل این که از جدیدترین متد ها و تکنولوژی ها استفاده می کند قادر به پشتیبانی از تقریباً تمامی فرمت های رایج نیز می باشد و این امکان را فراهم می کند تا کاربر با انعطاف پذیری بالایی ارتباط کاملی را با دستگاه های قابل حمل خود برقرار نماید. در مورد محیط کاربری نرم افزار که حتما باید خودتان ببینید تا متوجه شوید که چه هنری در طراحی نرم افزار به کار رفته است. محیط کاربری بسیار زیبا و در عین حال بسیار جذاب نیز می باشد و Nero Move It را با تمامی نرم افزار هایی که تا به حال دیده اید مجزا می سازد.
این موارد تنها بخشی از کارآیی های این نرم افزار محسوب می شود، چراکه تبدیل فرمت های صوتی و تصویری به یکدیگر، به این صورت که کاربر زمانی که قصد انتقال فایلی را دارد خود نرم افزار با توجه به فرمت پشتیبانی شده از سوی دستگاه کار تبدیل را انجام می دهد. ساختن مجموعه (کلکسیون ها) به صورت کاملا سفارشی از تصاویر ، فیلم ها و موزیک ها و در آخرین مورد هم سادگی در انتقال فایل ها که مهم ترین خصوصیت Nero Move It محسوب می گردد.

قابلیت های کلیدی نرم افزار Nero Move it 1.0.12.1:
- سازگاری با تمامی دستگاه های قابل حمل نظیر گوشی های موبایل، MP3 Player ها و ...
- سازگاری کامل با انواع دوربین های دیجیتالی عکاسی و فیلم برداری
- پشتیبانی از تمامی فرمت های رایج موجود مالتی مدیا
- سرعت و سهولت در انتقال فایل ها
- به اشتراک گذاری آنلاین فایل ها میان سایت های معروف نظیر My Nero, YouTube
- قابلیت تبدیل فرمت ها صوتی و تصویری برای اجرا در دستگاه های مختلف
- ساخت مجموعه هایی مورد علاقه از تصاویر، فیلم ها و همچنین موزیک ها
- پخش و اجرای تمامی فرمت های رایج صوتی و تصویری
- استفاده از جدیدترین تکنولوژی ها
- محیط کاربری جذاب و فوق العاده زیبا
- تبدیل اتوماتیک فایل ها برای اجرا در دستگاه مورد نظر
- سازگاری کامل با ویندوز ویستا
- و ...
 

لينک دانلود (حجم فايل حدود 80 مگابايت مي باشد و کرک برنامه در داخل فايل زيپ قرار دارد)

رمز فايل: ندارد

لينک دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد. براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا کليک کنيد
 

دنياي موبايل

دریافت اطلاعات رومینگ با ارسال پیامک !

مشترکان همراه اول می توانند با ارسال پیامکی به شماره ۳۰۰۰۹ که در آن ابتدا حرف R نوشته و سپس نام کشور یا کد کشور درج شده باشد از هزینه رومینگ و دیگر تعرفه های اپراتورهای طرف قرارداد با این شرکت در دیگر کشورها آگاهی یابند.
مشترکان برای دریافت اطلاعات دقیق تر در این متن می توانند پس از کد کشور "نام اپراتور" را نیز درج و ارسال کنند.
همچنین مشترکان می توانند در متن ارسالی بین عبارات از"نقطه "یا" ویرگول استفاده کنند.
»‌ با ارسال حروف RH به شماره ۳۰۰۰۹ ، مشترکان اطلاعات بیشتری دریافت می کنند.


معرفي و دانلود بازيهاي کامپيوتري

بازی فلش ایرانی: حمله 2

بازی فوق یک بازی دسکتاپی در سبک پلتفرم (ایرانی) می باشد که با استفاده از نرم افزار فلش 7 ساخته شده و محصول سال 2006 می باشد همونطور که از نامش پیداش سبک بازی Action / Shooter است در این بازی شما نقش یک هلیکوپتر را دارید که باید از دیواره پشت سره خود دفاع کنید و حمله دشمن را خنثی کنید بازی دارای 8 مرحله می باشد که پشت سر گذاشتن آنها بستگی به امتیازتان دارد پس تا می توانید دشمنان را نابود کرده در هر مرحله سلاح های جدیدی می گیرید و وسایل جدید در این بازی هیچ دکمه Pause و وقت استراحت وجود ندارد به محض اینکه پشت بازی نشستید باید آنرا تا آخر ادامه دهید! براي كنترل بازي شما ميتوانيد از دكمه هاي جهت نماي کیبرد و همچنین از دکمه Space جهت شلیک و از دکمه Shift جهت پرتاپ موشک (بی نهایت) در هر مرحله بر قدرت دشمنان و نوع آنها افزوده می شود و در آخر باید با غول بازی مبارزه کنید و با نابودی آن آسمان را از شر این دشمنان پاک سازی کنید.

قابلیت های کلیدی بازی حمله 2:
- گرافیک بهتر و بالاتر نسبت به نسخه 1
- سلاح ها و مهمات بیشتر و متنوع تر
- استفاده از افکت های صوتی
- دارایه 8 مرحله زیبا به همراه غول بازی
- متوع بودن دشمنان در بازی
- و...
 

لينک دانلود (حجم فايل حدود 7 مگابايت مي باشد)

لينک دانلود غيرمستقيم و از سايت رپيدشر مي باشد. براي آشنايي با نحوه دانلود از سايت رپيدشر (Rapidshare) اينجا کليک کنيد

 

 
 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

بخش اول

مطالب ارسالی نویسندگان ثابت «روزانه»
 

نمکدون
alimerikhi@yahoo.com

 

 

حديث روزانه
arash_new2001@yahoo.com

امام صادق(ع) فرمودند:

ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نََفسِهِ

هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خود می یابد

(جهادالنفس، ح585)

 

 

دانستني هاي علمي
bimaze2006@yahoo.com

  • آيا ميدانىستي که يکي از عوامل بسيار مهم بخوابي استفاده بيش از حد قند و شکر ميباشد.
  • آيا ميدانستي که نام قديمي استانبول ، قسطنطنيه بوده است.
  • آيا ميدانستي که اولين اسکناس در ايران به سال 1269 شمشي چاپ شده است.
  • آيا ميدانستي که از تقريبا" 9 ميليون جمعيت سوئد 8/1 ميليونش خارجي و يا ريشه خارجي دارند.
  • آيا ميدانستي که 51 درصد از جمعيت جهان را زنان و 49 درصد را مردان تشکيل ميدهند.

 

جديدترين پيامک ها و جوک ها
ali_laila_live@yahoo.com

آرامش در زندگی
آرامش در زندگی بهترین چیزه پس بیا به آرامش فکر کنیم به عشق به زندگی به بهشت به زیبایی به جهنم به درک به تو چه به من چه برو اعصاب ندارم


اتوبوس
ميخوام اتوبوس بسازم ....
اتوشو دارم اما بوس ندارم ..
يه بوس ميدي ؟
لازم دارم.


به خدا حیفه اینجا بمونی
به خدا حیفه تو این مملکت بمونی . کسی قدر تو رو نمیدونه اگه بری هند اونجا همه تو رو می پرستن


طاقت اسرار نداری
داني که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطي صفتي طاقت اسرار نداري


زشت ترین شهروند
سلام عزیزم… میدونی چه بلایی سرم اومده؟؟ پلیس منو به جرم "زشت ترین شهروند " گرفته . . . جون هرکی دوست داری بیا و خودتو بهشون نشون بده که بفهمن دارن اشتباه می کنن

 

 

آل ياسين
hra62302@yahoo.com

مکاشفه در آیینه

مستی نه از پیاله نه از خـم شروع شـد
از جاده سـه ‌شنبه شب قم شروع شد

آییـنـه خیره شـد بـه مـن و مـن به آینــه
آنقدر «خیره» شد که تبسم شروع شد

خورشیـد ذره‌بیـن به تماشای مـن گرفت
آنـگـاه آتـش از دل هیــزم شــروع شــد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بـی‌تـابــی مـزارع گـنـدم شــروع شــد

مـوج عـذاب یـا شـب گــرداب ؟ هیـچ‌یـک
دریـا دلـش گرفـت و تلاطم شروع شــد

از فال دست خـود چه بـگویـم کـه مـاجـرا
از ربــنـــای رکــعــت دوم شــروع شــد

در سجـده توبـه کـردم و پایـان گـرفت کـار
تـا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

فاضل نظری

 

فردوسي طوسي
baran432002@yahoo.no

زمانی در اندیشه بد زال زر
برآورد یال و بگسترد پر
وزان پس زبان را به پاسخ گشاد
همه پرسش موبدان كرد یاد:
بخست از ده و دو درخت بلند
كه هر یك همی شاخ سی بركشند
به سالی ده و دو بود ماه نو
چو شاه نو آیین ابرگاه نو
به سی روز مه را سرآید شمار
برین سان بود گردش روزگار
كنون آن كه گفتی ز كار دو اسب
فروزان به كردار آذرگشسب
سپید و سیاهست هردو زمان
پس یكدگر تیز هر دو دوان
شب و روز باشد كه می بگذرد
دم چرخ بر ما همی بشمرد
و دیگر كه گفتی از آن سی سوار
كجا بر گذشتند بر شهریار
شمار مه نو بر این گونه دان
چنین كرد فرمان خدای جهان
نگفتی سخن جز ز نقصان ماه
كه یك شب كم آید همی گاه گاه
كنون از نیام این سخن بركشیم
ز دو سرو كان مرغ دارد نشیم
ز برج بره تا ترازو جهان
همی تیرگی دارد اندر جهان
چو زین باز گردد به ماهی شود
بدان تیرگی و سیاهی شود
دو سرو آن دو بازوی چرخ بلند
كزوییم شادان و زو مستمند
جهان را بدو بیم و امید دان
داستان عشق شورانگیز زال و رودابه كه همه ی سنت های موجود را زیر پا می نهند، نیز ازقسمت های دلكش شاهنامه است. عشق جان و جهان زال است. عشق با زال هزار چهره می گیرد و چونان رنگین كمانی بر بام ایران قد برمی افرازد. كه جهان از عشق زاده می شود و عشق جهان را می زاید.
زال در تمام دوران پهلوانی شاهنامه با ماست. پیری زال، زوال قدرت پهلوانان و برتخت نشستن دولتی دینی و پایان حماسه است.

ادامه دارد ...

 

 

مصحف
hamed.1360@yahoo.com

هر روز چند آيه قرآن بخوانيم

بري شنيدن آيه مورد نظر بر روي شماره آيه كليك كنيد و براي مشاهده تفسير الميزان و نمونه بر روي آيه کليک کنيد

سوره: سورة الصافات آيات: 182 محل نزول: مکه
 
 
يَقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِينَ 52 أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِينُونَ 53 قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ 54 فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاء الْجَحِيمِ 55 قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِينِ 56 وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ 57 أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ 58 إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ 59 إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 60 لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلْ الْعَامِلُونَ 61 أَذَلِكَ خَيْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ 62 إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ 63 إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ 64 طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ 65 فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ 66 ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِيمٍ 67 ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ 68 إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّينَ 69 فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ 70 وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ 71 وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ 72 فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ 73 إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ 74 وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ 75 وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ 76

 

ترجمه فارسي مکارم

كه پيوسته مى‏گفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كرده‏اى «52» كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان مبدل شديم، (بار ديگر) زنده مى‏شويم و جزا داده خواهيم شد؟!» «53» (سپس) مى‏گويد: «آيا شما مى‏توانيد از او خبرى بگيريد؟» «54» اينجاست كه نگاهى مى‏كند، ناگهان او را در ميان دوزخ مى‏بيند «55» مى‏گويد:«به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت بكشانى! «56» و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم! «57» (سپس به ياران خود مى‏گويد: اى دوستان!) آيا ما هرگز نمى‏ميريم (و در بهشت جاودانه خواهيم بود)، «58» و جز همان مرگ اول، مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهيم شد «59» راستى اين همان پيروزى بزرگ است! «60» آرى، براى مثل اين، بايد عمل‏كنندگان عمل كنند! «61» آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشتى) بهتر است يا درخت (نفرت‏انگيز) زقوم؟! «62» ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم! «63» آن درختى است كه از قعر جهنم مى‏رويد! «64» شكوفه آن مانند سرهاى شياطين است! «65» آنها ( مجرمان) از آن مى‏خورند و شكمها را از آن پر مى‏كنند! «66» سپس روى آن آب داغ متعفنى مى‏نوشند! «67» سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است! «68» چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند، «69» با اين حال به سرعت بدنبال آنان كشانده مى‏شوند! «70» و قبل از آنها بيشتر پيشينيان (نيز) گمراه شدند! «71» ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم، «72» ولى بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود! «73» مگر بندگان مخلص خدا! «74» و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت كرديم); و چه خوب اجابت كننده‏اى هستيم! «75» و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهايى بخشيديم، «76»

آیات امروز را می توانید از طریق این لینک هم مطالعه کنید


توضيح:
هر روز مي خواهيم يک صفحه از قرآن را با هم بخوانيم (به همراه معني آن) هر روز چند دقيقه وقت مي ذاريم، بعد از يه مدت مي بينيم کل قرآن را ختم کرده ايم، به همين راحتي.
فرمايش امام صادق (عليه السلام) هم که يادمون هست: «قرآن پیمان خداست بر خلق او و برای شخص مسلمان شایسته است که بر عهد خود نگاه کند و هر روز 50 آیه بخواند.»
بيائيم فعلا حداقل با يک صفحه در روز شروع کنيم!
ياعلي مدد... التماس دعا

 

 

بخش دوم

ديگر مطالب ارسالی

اعضا محترم گروه مي توانند مطالبشان را به آدرس
 Mobin_s2004@yahoo.com
بفرستند تا با نام خودشان در اين ستون نوشته شود.

 

pouya_sepahan@yahoo.com

سلام دوست عزیز
من اسمم بهرام فامیلم حسینی هست ساعت10 /2 شب میباشد بوقت تاشکند ازبکستان که برای ما این ایمیل را یفرستم حدود 13 سال میباشد که در این مملکت کار میکنم دوست عزیز میخواستم بدونی که زمان جنگ هم حدود 4 سال هم در کردستان خدمتکردم از خوانواده فقیر بودم و تا این ساعت زندگی خودم را گزرانده ام تا اینکه پسر عمویم به تاشکند امد و با حیله از من چک گرفت به ایران رفت وداخل ان مبلق نوشت و به دادگاه رفت و با داشتنه رابطه در دادگاه منزل که به هزار بدبختی تهییه کردم برای زن ودو فرزندم با پارتی بازی که 1 دفعه هم ما نخواستند 2دنگ خانه من را ساحب شده به ریاست جمهوری نوشتم که دستور بدهند پرونده من دو اره در تهران رسی ود حدود 10 با ر ولی جوابی که فکر کنم نخوانده اند حق دارند همش سره مقام و جا دعواست جواب مردم هم صفر مردم کی هستند من انشام از اول هم خوب نبوده خواهش میکنم شما یک کاری بکونید من با کی وکجا بنویسم چون اصفهان انقدر پارتی و پول داده کسی جواب من ر ا نمیده خواهشمندم کمکم کنید

 

 

eshge.mahdi@gmail.com

 

 

amir_788@yahoo.com

" ای دوستان "
به جمان فانی از جمال باقی مگذرید و به خاکدان ترابی دل مبندید .


" ای پسر انصاف "
کدام عاشق که جز در وطن معشوق محل گیرد
و کدام طالب که بی مطلوب راحت جوید
عاشق صادق را حیات در وصال است و موت در فراق .
صدرشان از صبر خالی و قلوبشان از اصطبار مقدس .
از صد هزار جان در گذرند و به کوی جانان شتابند .

 

 

ja_latifian@yahoo.com

جوابیه فراموشی دشمنی با ایران

سلام به همه دوستان
من 2 سال است که هر روز مطالب مبین را می خوانم و شاید این دومین یا سومین جوابیه ای باشد که می نویسم
در مورد مقاله فراموشی دشمنی با ایران باید بگویم فقط آدمهای ساده و زود باور این مقاله را فراموشی دشمنی با ایران حتی برای 2 روز یا کمتر می دانند چون مظلوم نمایی و مدافه حقوق بشر نمایی اسراییل در این نوشته کاملا مشهود است کشوری که غزه را چندین روز است محاصره کرده و مانع ورود آذوقه و مواد بهداشتی و دارویی می شود یا محاصره مسیع چند ماه قبلش در همین منطقه غزه که باعث مرگ چمدین کودک شیرخوار و کوچک گردید همگی گواه این مطلب می باشند که شعار دفاع از جان یک کودک هر چند دشمن باشد برای این قوم فقط یک شعار تبلیغاتی و سیاسی است و نباید گول این جور شعارها را از این افراد خورد.

والسلام
جلیل لطیفیان

 

 

d_n_david7@yahoo.com

آلبوم روزهاي دلتنگي

اين آلبوم شامل 5 آهنگ و 2 عكس مي باشد

نام آهنگها:
1- اشكامو ببين
2- روزهاي دلتنگي
3- نمي خوام عشقتو
4- سنگ قبر
5- خودتو

نام خواننده : وحيد اكبري
در آهنگ اولي به همراه مهدي شهبازي اجراي آهنگ شده است.

براي دانلود کل البوم روي اين لينک کليک کنيد

 

 

arezaee288@yahoo.com

جراحی پیوند عضو با استفاده از سلول های بنیادی جان بيمار مبتلا به بیماری سل را نجات داد

یک جراحی پیوند عضو که با استفاده از سلول های بنیادی بیمار، برای اولین بار در جهان انجام شد، زندگی دوباره ای را به یک بیمار مبتلا به بیماری سل اهدا کرده است. دانشمندان و پزشکان با استفاده از سلول های بنیادی بدن یک زن مبتلا به بیماری سل، نای جدیدی را ساخته و به بدن او پیوند کردند. این زن هم اکنون در سلامت کامل به سر می برد.کلوديا کاستيو claudia castillo یک زن کلمبیایی و مادر دو فرزند است که در بارسلون زندگی می کند.او سالها بود که از بیماری سل رنج می برد و سرانجام در ماه مارس این بیماری بخشی از نای او را را نابود کرد و در نتیجه ریه چپ او کاملا از کار افتاد. کلادیا بدلیل نرسیدن اکسیژن و تنگی نفس شدید علیل و ناتوان شد و پزشکان مدت ها مجبور بودند به طور مصنوعی نای او را باز کنند تا قادر به تنفس باشد. پزشکان معالج او در ابتدا می خواستند تمامی ریه چپ کلادیا را از بدن او خارج سازند ولی پرفسور paolo macchiarini پائولو مکیارینی رییس بخش جراحی قفسه سینه در بیمارستان بارسلون پیشنهاد کرد نای جدیدی به ریه کلادیا پیوند شود.این نوآوری پزشکی با تشریک مساعی پزشکان و دانشمندان ایتالیا، بریتانیا و اسپانیا میسر شد. به محض اهدا یک نای، دانشمندان دانشگاه پادوا در ایتالیا تمامی بافت های نای جدید را از آن جدا کردند.در همین حال پزشکان در دانشگاه بریستول بریتانیا نمونه ای از مغز استخوان کلادیا را استخراج کردند و با استفاده از سلول های بنیادی آن بافت و غضروف جدیدی را ساختند.سپس متخصصان در دانشگاه میلان با استفاده از دستگاه خاصی، نای جدید را با میلیون ها سلول بافت و غضروف پوشاندند و بدین ترتیب، نای آماده برای پیوند شد.و سرانجام در ماه ژوئن پرفسور macchiarini مکیارینی نای را به بدن کلادیا پیوند کرد.از آن جا که نای پیوند شده با استفاده از سلول های بدن کلادیا ساخته شده بود بدن او در مقابل این عضو جدید مقاومتی نشان نداد و نیازی به استفاده از دارو های مقابله با عدم پذیرش عضو جدید در بدن نبود.کلودیا هم اکنون در سلامتی به سر می برد و می تواند بدون تنگی نفس راه برود و با کودکان خود بازی کند. او می گوید برغم طولانی بودن پروسه، پس از جراحی از سلامتی کامل برخوردار است.پرفسور مکیارینی macchiarini نیز شرایط جسمی کلودیا را عالی توصیف می کند. وی گفت، «حال کلودیا بسیار خوب است و او هم اکنون از زندگی خود لذت می برد. تا زمانی که شرایط جسمی او به همین طریق باقی بماند من خوشحال ترین پزشک جهان خواهم بود.»پرفسور مکیارینی macchiarini می گوید این نوآوری، نحوه جراحی های پیوند عضو را در آینده تغییر خواهد داد. پیوند عضو با استفاده از سلول های بنیادی بیمار ممکن است در آینده در مورد سایر اعضا و اندام بدن نیز به کار رود.

 

 

alireza1384@gmail.com

من خوشحال ترین پزشک جهان خواهم بود

یک جراحی پیوند عضو که با استفاده از سلول های بنیادی بیمار، برای اولین بار در جهان انجام شد، زندگی دوباره ای را به یک بیمار مبتلا به بیماری سل اهدا کرده است.
دانشمندان و پزشکان با استفاده از سلول های بنیادی بدن یک زن مبتلا به بیماری سل، نای جدیدی را ساخته و به بدن او پیوند کردند. این زن هم اکنون در سلامت کامل به سر می برد.
کلوديا کاستيو claudia castillo یک زن کلمبیایی و مادر دو فرزند است که در بارسلون زندگی می کند.او سالها بود که از بیماری سل رنج می برد و سرانجام در ماه مارس این بیماری بخشی از نای او را را نابود کرد و در نتیجه ریه چپ او کاملا از کار افتاد. کلادیا بدلیل نرسیدن اکسیژن و تنگی نفس شدید علیل و ناتوان شد و پزشکان مدت ها مجبور بودند به طور مصنوعی نای او را باز کنند تا قادر به تنفس باشد.
پزشکان معالج او در ابتدا می خواستند تمامی ریه چپ کلادیا را از بدن او خارج سازند ولی پرفسور paolo macchiarini پائولو مکیارینی رییس بخش جراحی قفسه سینه در بیمارستان بارسلون پیشنهاد کرد نای جدیدی به ریه کلادیا پیوند شود. این نوآوری پزشکی با تشریک مساعی پزشکان و دانشمندانی از ایتالیا، بریتانیا و اسپانیا میسر شد. به محض اهدا یک نای، دانشمندان دانشگاه پادوا در ایتالیا تمامی بافت های نای جدید را از آن جدا کردند. در همین حال پزشکان در دانشگاه بریستول بریتانیا نمونه ای از مغز استخوان کلادیا را استخراج کردند و با استفاده از سلول های بنیادی آن، بافت و غضروف جدیدی را ساختند. سپس متخصصان در دانشگاه میلان با استفاده از دستگاه خاصی، نای جدید را با میلیون ها سلول بافت و غضروف پوشاندند و بدین ترتیب، نای آماده برای پیوند شد. و سرانجام در ماه ژوئن پرفسور مکیارینی نای را به بدن کلادیا پیوند کرد. از آن جا که نای پیوند شده با استفاده از سلول های بدن کلادیا ساخته شده بود بدن او در مقابل این عضو جدید مقاومتی نشان نداد و نیازی به استفاده از دارو های مقابله با عدم پذیرش عضو جدید در بدن نبود.
کلودیا هم اکنون در سلامتی به سر می برد و می تواند بدون تنگی نفس راه برود و با کودکان خود بازی کند. او می گوید برغم طولانی بودن پروسه، پس از جراحی از سلامتی کامل برخوردار است. پرفسور مکیارینی نیز شرایط جسمی کلودیا را عالی توصیف می کند. وی گفت، «حال کلودیا بسیار خوب است و او هم اکنون از زندگی خود لذت می برد. تا زمانی که شرایط جسمی او به همین طریق باقی بماند من خوشحال ترین پزشک جهان خواهم بود.» پرفسور مکیارینی می گوید این نوآوری، نحوه جراحی های پیوند عضو را در آینده تغییر خواهد داد. پیوند عضو با استفاده از سلول های بنیادی بیمار ممکن است در آینده در مورد سایر اعضا و اندام بدن نیز به کار رود.

 

.

alirezamajidi@gmail.com

عزیزم، منو ببخش!

عزیز دلم!
وقتی سه سال پیش دیدمت (۱)، با خودم گفتم، خودشه، من بالاخره تونستم شریک زندگی خودمو پیدا کنم. بنابراین فوری با اون کیس مزخرفی (۲) که فقط از سر ناچاری باهاش وقت می‌گذروندم، همون دست و پاچلفتیه، به هم زدم و رابطه تازه‌ای را با تو شروع کردم. آره، مثل خیلی‌های دیگه ما هم در این دوره آشنایی فراز و نشیب داشتیم، ولی حقیقتش را بخوای، ‌دوره بی‌نظیری بود.
همه چیز تا همین سه ماه پیش خوب بود، تا اینکه یه شب، اون (۳) را دیدم. با اینکه پدر و مادرش راضی نبودن ببینمش (۴)، هر جوری بود با کمک دوستان، باهاش طرح دوستی ریختم و باهاش آشنا شدم.
چرا دروغ بگم، او خیلی ساده‌دل (۵) و شیرین و زیبا بود، اصلا پیچیدگی‌های بی‌خود کسای دیگه را نداشت، چیزایی داشت که نمی‌تونم دقیقا توصیف کنم. او خیلی سرزنده بود، حتی گاهی اذیتش می‌کردم و بیست، سی کار دستش می‌دادم! (۶) آره! ولی اونقدر سبک‌بالانه کارها را برام انجام می‌داد که نگو!
یه چیز جالب دیگه‌اش این بود که خیلی رازدار (۷) بود، وقتی ازش می‌خواستم چیزی بین من و اون خصوصی بمونه، ‌امکان نداشت به زور هم شده بروز بده. کلا حافظه جالبی داشت، همه چیزایی که بهش علاقه داشتم یادش می‌موند و فوری برام آماده می‌کرد. (۸)
آره، همه چیز رویایی بود. ولی بذار روزای بعدی را هم برات تعریف کنم، خیلی زود فهمیدم که اون حوصله نداره رقیبی دور و برش ببینه، در واقع او حوصله هیچ کس دیگری را نداشت. (۹)
اینجا بود که او من را در دوراهی گرفتن یه تصمیم بزرگ قرار داد، در واقع من مجبور شدم، فقط اون را انتخاب کنم و دور بقیه را خط بکشم.
یه مدتی همه چیز خوب بود تا اینکه پی بردم، نخیر! این یکی کیس ما همچین شرایط روحی استیبلی نداره، در کمال تعجب می‌دیدم که مرتب شماره موبایل و خونم یادش می‌ره با اینکه ده‌ها بار براش نوشته بودم و دستش داده بودم. گاهی وقتا که با هم می‌رفتیم بچرخیم، ازش می‌خواستم با دوربین عکسایی از مناظر زیبا بگیره، ولی در کمال تعجب وقتی برمی‌گشتیم، می‌دیدم که یه عکس ساده هم نتنوسته بگیره و همه چیز را خراب کرده. (۱۰)
راستش بعد مدتی تازه فهمیدم که تو چه گوهری بودی، خوبی تو این بود که همیشه عملکرد قابل اطمینانی داشتی، مثلا اون نبودی که گاهی همه کاراش بیست بود و گاهی آدم از گیج بازیش، سرگیجه می‌گرفت.
راستش بین خودمون باشه، فکر می‌کردم که طرف بی‌تجربه هست، خودت می‌دونی که بعضی‌ها خام هستن و یه جورایی باید بزرگ شن و رشد کنن تا قبل تحمل‌تر بشن. وقتی به خواهر و برادراش (۱۱) نگاه می‌کردم که اوایل اونا هم همین طور بودن وبعدا با شایستگی خودشون و شاید پول پدرو مادرشون که از پارو بالا می‌ره (۱۲)، اون جور شخصیت‌های شخیصی شدن، ته دل یه خورده قرص می‌شد. ولی خوب اشتباه بزرگ من همین بود.
حتما می‌دونی که چرا دارم این نامه را برات می نویسم، آره، هر چی می‌خوای اسمش را بذار، حماقت، هوس‌بازی یا هر چیزی دیگه‌ای. ولی آخر این نامه ازت می‌خوام من را ببخشی. یعنی می‌شه، همه چیز را فراموش کنی و بذاری پیشت برگردم؟

--------------------------------------------------------------------------------
 
توضیحاتی در مورد این نامه بی‌شرمانه!
۱- مراد مرورگر فایرفاکس است!
۲- مراد اینترنت اکسپلورر است!
۳- مراد نویسنده، مروگر شرکت گوگل یعنی کروم است که دو سه ماه پیش نوشته شده است.
۴- گوگل اجازه دانلود کروم را به کاربران ایرانی نمی دهد، شبی که این مروگر به صورت رسمی منتشر شد، دوستانی در فرندفید، مرورگر را با شیوه‌هایی دانلود کردند و برای تست بقیه دوستان، در جای دیگر آپلود کردند.
۵- کروم طراحی ساده‌ و در عین حال زیبایی دارد.
۶- منظور باز کردن برگه‌ها یا tabهای فراوان در کروم است. کروم مصرف رم بسیار پایینی دارد. به علاوه هر گاه یکی از برگه‌های دچار مشکل شوند، می‌توان با سیستم عامل فقط به فعالیت همان برگه پایان داد و بر خلاف فایرفاکس کل برنامه بیشته نمی‌شود.
۷- اشاره به خاصیت incognito window کروم: اگر این پنجره را باز کنید، سابقه‌ای از وب گردی شما در مورگر باقی نمی‌ماند!
۸- دیدن صفحه‌های مورد علاقه به صورت بندانگشتی در کروم
۹- کسای دیگه یعنی فایرفاکس، سفری ، اپرا و حتی اینترنت اکسپلورر نسخه جدید!
۱۰- کروم گاهی ناپایدار می‌شود، چرخش چرخ موس را تشخیص نمی‌دهد، ویدئوهای صفحات وب را گاهی درست نشان و گاهی نه! صفحات را نمی‌شود به صورت تکست با کروم ذخیره کرد. کروم بر خلاف فایرفاکس نام کاربری و پسوردها را به خاطر نمی‌سپرد و هر بار کاربر را مجبور می‌کند که پسوردها را وارد کند.
۱۱- سایر محصولات گوگل مثل جی‌میل
۱۲- ثروت شرکت گوگل

نتیجه اخلاقی که از این داستان می‌گیریم این است که به شریک زندگی خود یعنی فایرفاکس وفادار بمانید. اصولا وفاداری چیز خوبی است. هیچگاه فریب مروگرهای دیگر را نخورید که مجبور نشوید، چنین نامه‌ای بنویسید.

ترجمه و بازنویسی اساسی با الهام از این پست: Dear Firefox: Please forgive me

 

 

gooleyase18@yahoo.com

مظلوميت بسيجي !!!

هفته بسيج امسال هم آغاز شد و مثل هر سال با يک سري برنامه هاي سمبليک و نمادين به پايان مي رسد .
در پنجم آذرماه سال 58 حضرت امام خميني(ع) بنا بر ضرورت دفاع و پاسداري از انقلاب شکوهمند اسلامي و دستاوردهاي آن و مبارزه با دشمنان اين انقلاب ، فرمان تاريخي تشکيل بسيج مستضعفين را با هدف بوجود آمدن ارتش بيست ميليوني ، صادر فرمودند . با انتشار اين فرمان تاريخي ، آحاد مختلف مردم از نوجوانان و جوانان و ميانسالان و حتي افراد مسن از زن و مرد پا به ميدان جهاد گذاشتند و با عضويت در بسيج مقدمات تشکيل ارتش بيست ميليوني را فراهم نمودند . نيروهايي که بسيج پيوستند با فراگيري آموزشهاي منظم نظامي ، سياسي و عقيدتي آمادگي لازم را براي مقابله با ضدانقلاب که عموماً در مناطق کردنشين کشور استقرار يافتند آغاز نموده و نقش بسزايي در سرکوب اشرار و ضدانقلاب ايفا نمودند و در اين راه شهداي زيادي هم تقديم کردند .
با آغاز جنگ تحميلي رژيم صدام عليه ايران اسلامي ، بسيجيان از اولين مدافعان در خرمشهر و ساير مناطق مورد هجوم دشمن بعثي بودند و همينان بودند که هشت سال دفاع مقدس را پيش بردند و در برابر استکبار چهاني قد علم کردند و پوزه دشمن را به خاک ماليدند و باز همين بسيجيان بودند و هستند که پس از پايان جنگ تحميلي در سازندگي کشور فعاليت نمودند و در سنگرهاي ديگر خصوصاً جبهه مقابله با تهاجم و شبيخون فرهنگي با تمام توان خود ايستاده و به مبارزه مشغولند .
اما با همه اين تلاشهايي که بسيجيان دلاور طي سي سال انجام دادند ، براي آنها چه کرديم ؟ کداميک از مشکلات آنها را مرتفع نموديم ؟ آيا از اوضاع و احوال اون بسيجي که تمام جواني خودش را در جنگ بود و با تني مجروح و چه بسا روحي ناآرام از موج انفجار به خانه و کاشانه خود بازگشته ، داريم ؟ چند بار به خانواده اش سر زديم ؟ کدام گره از مشکلات آنها را باز کرديم ؟ چند مسئول اين مملکت تا حالا پاي درد دل اين بسيجيان نشسته است ؟ آيا خبر داريم صاحبخانه اثاثيه بسيجي محله مان را بخاطر عقب افتادن اجاره اش به خيابان ريخته ؟ آيا خبر از اين داريم که بچه هاي اون بسيجي محله مان شب گرسنه سر بر بالين مي گذارد ؟ و خيلي از چراهاي ديگر که مي توان پرسيد .
براستي چرا ما بسيجيان را فراموش کرديم ؟ آيا انصاف است در مواجهه با مشکلات بسيجيان عزيزي که در دفاع مقدس حضور داشتند ، بگوييم ؛ مي خواستيد جنگ نکنيد ! کي به شما گفته برويد ؟ چرا رفتيد ؟ و از اين قبيل حرفها و کنايه ها را به آنان بزنيم ؟
تا کي مي خواهيم خود را به نديدن و نشنيدن بزنيم و واقعيتها را انکار کنيم ؟ تا کي بايد شاهد درد و رنج بجاماندگان از قافله ايثار و شهادت باشيم ؟ تا کي بايد بسيجي ما مظلوم باشه ؟ تا کي ...
http://shalamche.com

 

 

n3gah_3_sangi@yahoo.com

قدرت دست های تو

تا حالا به دستات و نقش اونا تو زندگی توجه کردی! می توونی حدس بزنی دستات تا الان چقدر برات کار انجام دادن؟
خوب فکر کن، اون لحظه قشنگی که دست تو، دست محبوبت رو گرفته بود و تو گرمای وجودش رو حس می کردی یادت هست؟ اون لحظه رو چی، اون لحظه که تند تند تست های کنکور رو حل می کردی و پشت سرهم مربع های کوچولو رو سیاه می کردی اون لحظه اصلا حواست به دستات بود که عجب نعمتیه؟!
آره دستای تو کارای زیادی رو انجام می دن، ممکنه تو یه روز سرد دستای یخ زدت رو به هم بمالی تا گرم بشه، گاهی ممکنه با دستات پای برگه های مهمی رو امضا کنی. ممکنه با دستات پای یه برگ چک رو امضا کنی و بعدش خدای نکرده پشیمون بشی و اون وقت می گی ای داد بیداد کاش دستم می شکست و این کار رو نمی کردم. بعضی وقتا هم پای یه برگه رو امضا می کنی و اون وقت تا آخر عمرت یه همدم خوب و مهربون داری. گاهی اوقات هم ممکنه دستای تو دستای یکی دیگه رو به گرمی فشار بده و یه دوستی خوب رو شروع کنی، ممکنه با دستات یه اثر هنری خلق کنی مثل یه نقاشی زیبا یا یک موسیقی دلنشین. ممکنه وقتی که خیلی ناراحتی دستات رو زیر چونت بذاری یا با دستات زانوات رو بغل کنی یا وقتی که خوشحالی و هیجان داری با دستات سر و صدا کنی یا دستات رو تو هوا تکون بدی و برقصی. ممکنه از اون آدمایی باشی که موقع حرف زدن پنجاه درصد منظورشون رو با حرکت دستاشون نشون می دن.
این چیزا رو به یادت آوردم که بدونی با دستات خیلی کارا می کنی از کارای پیش پا افتاده روزمره بگیر تا کارای مهم و سرنوشت ساز.. اما همه اینارو که یک طرف بذاریم یه کار دیگه هم با دستات می کنی که سوای ایناست! اون هم وقتیه که همه درها به روت بسته اس.
وقتی که از همه کس و همه جا ناامیدی، وقتی که دیگه عقلت به جایی قد نمی ده، اون وقت موقع دلت می رسه، دلت هم بهت می گه برو به سمتش، برو که تنها خونه امید اونجاست، برو که هر کی رفته دسته خالی برنگشته. اما چه جوری اون جا که خیلی بالاست تو هم که رو زمینی وسط این همه آدم خاکی؟! اون موقع است که دستات به کمکت می آن، تو شاید نتونی جسمت رو تا منزل مقصود ببری اما می تونی دستات رو دراز کنی به سمتش، می تونی دستات رو بالا بگیری و از ته قلب صداش کنی، داد بزنی ای بی همتای بزرگ کمک کن... و اون قبل از هر چیز به دستایی نگاه می کنه که تو گرفتی به سمتش و اون وقت حاجت تو رو می ذاره کف دستت، بعد تو احساس می کنی که قلبت آروم شده... اما این دست تو که این قدر مهم و عزیزه، که اون بزرگ بخشنده بهش توجه داره تا حالا چه کارایی کرده؟ تا حالا شده دست نیازی رو که به طرفش دراز شده بگیره یا کار خیری رو باهاش انجام بده؟ تا حالا شده با دستات در بسته ناامیدی رو باز کنی؟! اگه جوابت مثبته پس گلی به گوشه جمالت، اگر هم که نشده ناراحت نباش اون حواسش به تو هست نا امیدت نمی کنه به تو فرصت جبران می ده از فرصتاش خوب استفاده کن چون ممکنه باز هم دستات بره به سمتش اون وقته که اگه دستات پر باشه، رو سفید، سرت رو بالا می گیری و اون زودتر از همیشه جوابت رو می ده. پس تا وقت داری دستات رو پر کن از اقاقیای محبت، تا وقتی دستات رو می گیری به سمتش بوی مست کننده دستای تو فرشته ها رو گیج کنه...
حالا باز دستات رو نگاه کن، همین الان هم خیلی کارا می تونی انجام بدی همین الان هم خیلی ها چشم به راه یه دست مهربون مثل دستای تو هستن، پاشو که چشم انتظاری خیلی بده!!

بارونا

 

 

hhm_65@yahoo.com

جوابیه پرواز حج براي آقازاده‌ها در مجله روزانه شماره 1030

با سلام خدمت شما و عزیزان گروه
می خواستم مطالبی را به عنوان جوابیه در این خصوص عنوان کرده تا همه عزیزان خصوصاً شخص نویسنده اسن مطلب از آن مطلع و آگاهی یابند. در خصوص اعلام یکی از معاونین سازمان حج و زیارت که متقاضیان حج تمتع باید هفده سال صبر کنند، این مطلب را میخواستم اینگونه اصلاح کنم که به اشتباه در باور بعضی افراد گنجانده شده است. همانطور که در رسانه ها اعلام شد و از آمار های  بانک ملی ایران مشهود است و همچنین با توجه به لغو ثبت نام حج تمتع از آغاز امسال، جمعاً یک میلیون و هفتصد هزار نفر متقاضی برای انجام این فریضه الهی در بانک ملی ایران ودیعه گزاری کرده اند. این نکته را متذکر شوم که تراکم ثبت نام حج تمتع در سالهای 84 تا 86 نسبت به سالهای قبل افزایش یافته است. (به صورت خودمونی بگم در این چند سال اخیر وضع مالی مردم الحمدلله خوب شده و مستتیع شده اند که برای حج تمتع و همچنین حج عمره  در بانک ودیعه گزاری کرده اند) ضمن این که سهمیه اختصاص یافته به کشور عزیزمان ایران، در حج تمتع سالیانه صدهزار نفر می باشد. که بحمدلله این ظرفیت با رایزنی بامسئولین وزارت حج عربستان،  امسال به صد و چهر هزار زائر افزایش یافته است. پس اگر یک نگاه ساده هم به آماری که عرض کردم داشته باشیم متوجه خواهیم شد که برای اعزام همه این عزیزان هفده سال زمان لازم است. و نسبت به اولویت ودیعه گزاری زائرین در بانک، اعزامشان صورت میگیرد.( بعنوان مثال همانگونه که شما برای خرید نان به نانوائی مراجعه می کنید بر اساس اولویت صف، نان به مصرف کننده توزیع میشود.) دراین میان تمامی تلاش مدیران سازمان حج و زیارت بر این است تا با رایزنی های متعدد ظرفیت حج تمتع و حج عمره را افزایش داده تا زائرین عزیز بتوانند هرچه زود تر از این فیض عظیم بهره مند شوند.
 این مطلب را هم عنوان کنم که مسئولین کشور عربستان هم در تلاش اند که تعداد زائر پذیری شان را افزایش دهند. به گونه ای که این کشور در حال حاضر در حج عمره قادر به پذیرش دو میلیون زائر از همه کشورهاست. همانطور که آندسته از عزیزان گروه که امسال توفیق یافته و به عمره مفرده مشرف شده اند، ملاحظه کرده باشند،  با شروع پروژه عظیم گسترش اطراف حرم که امسال در شهر مکه مکرمه آغاز گردیده و تا چهار الی پنج سال آینده به بهره برداری خواهد رسید، قصد آن دارند که این ظرفیت را به پنج میلیون نفر افزایش خواهند داد.
 در مورد آقازاده ها هم این مطلب را عنوان کنم  که این عزیزان  از خانواده های محترم و زحمتکش رجال سیاسی می باشند و تا آنجائیکه بنده اطلاع دارم این کاروان خارج از سهمیه (صد و چهار هزار زائر) است و بصورت اینترنشنال از طرف سازمان عزیمت می کنند.
ضمناً این مورد را، مخصوصاً به دوست عزیز نویسنده این مطلب متذکر می شوم که بر اساس اعلام سازمان حج وزیارت افرادی که تا تاریخ 31 خرداد 1383 در بانک ملی ودیعه گزاری کرده اند امسال به این سفر روحانی اعزام می گردند که این تاریخ به اشتباه 31 فروردین 83 درج گردیده است.
درخصوص افراد سالخورده باید عنوان کنم که بر اساس دستورالعمل سازمان که از سال گذشته تصویب و به اجرا در آمده است، افرادی که تا کنون به حج تمتع مشرف نشده اند، می توانند اعزام  گردند و فعلاً از اعزام افرادی که برای بار دوم یا بیشتر قصد عزیمت دارند جلوگیری میشود. همچنین علاوه بر اعلام سازمان حج و زیارت مبنی بر اعزام ودیعه گزاران تا تاریخ 31 خرداد 83 برای تشرف در حج 87، اعلام گردیده که افراد سالخورده ای که حداقل سن آنها 82 سال بوده و مدت دو سال هم از زمان ودیعه گذاری شان گذشته باشد نیز، می توانند امسال به حج اعزام گردند. حال با این تفاصیل گناه سازمان حج و زیارت چیست که آندسته از عزیزان مقداری دیر اقدام نموده اند یا در این سن و سال استتاعت حج تمتع را پیدا کرده اند؟؟
از دوست عزیز نویسنده خواهشمند است بجای تشویش اذهان عمومی،  با اطلاعات کافی و کامل نسبت به انتشار اخبار و درج آن در سایت اقدام کنند. همانگونه که ملاحظه کردیم در شماره های قبل هم برای مطالبی که به اشتباه در سایت عنوان شد، جوابیه خود را ملاحطه فرمودند.

به امید اینکه همه عزیزان از این توفیق الهی وعظیم خداوند بهره مند گردند.
با تشکر

 

 

nininaznakon@yahoo.com

شبی از آنِ رابی

این داستان واقعی است و ارزش خواندن را دارد!

این داستان را نه به خواست خود،‌ بلکه به تشویق و ترغیب دوستانم می‌نویسم. نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دی‌موآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسهء ابتدایی معلّم موسیقی بودم. مدّت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافته‌ام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار بااستعدادی داشته‌ام، امّا هرگز لذّت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکرده‌ام.
امّا، از آنچه که شاگردان "از لحاظ موسیقی به مبارزه فرا خوانده شده" می‌خوانمشان سهمی داشته‌ام. یکی از این قبیل شاگردان رابی بود. رابی یازده سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اوّلین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح می‌دهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایین‌تری آموزش را شروع کنند. امّا رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم. رابی درس‌های پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش می‌کرد، حس‌ّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان می‌داد. امّا او با پشتکار گام‌های موسیقی را مرور می‌کرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره می‌کرد.
در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی او همواره می‌گفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو می‌زنم." امّا امیدی نمی‌رفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری را نداشت. مادرش را از دور می‌دیدم و در همین حدّ می‌شناختم؛ می‌دیدم که با اتومبیل قدیمی‌اش او را دم خانهء من پیاده می‌کند و سپس می‌آید و او را می‌برد. همیشه دستی تکان می‌داد و لبخندی می‌زد امّا هرگز داخل نمی‌آمد.
یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمی‌آید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود.
چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی دربارهء تک‌نوازی آینده به منزل همهء شاگردان فرستادم. بسیار تعجّب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم می‌توانم در این تک‌نوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، " تک‌نوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمی‌توانست مرا به کلاس پیانو بیاورد امّا من هنوز تمرین می‌کنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تک‌نوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت.
نمی‌دانم چرا به او اجازه دادم در این تک‌نوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که می‌گفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامهء رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکّر کنم و قطعهء نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکنم چون آخرین برنامه است کلّ برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامهء نهایی آن را جبران خواهم کرد.
برنامه‌های تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجهء کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه امد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"
رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو می‌نواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پرده‌های پیانو می‌رقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت. آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت می‌طلبد در نهایت شکوه اجرا می‌شد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوج‌گیری نهایی را به انتهی رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدّت با کف‌زدن‌های ممتدّ خود او را تشویق کردند.
سخت متأثّر و با چشمی اشک‌ریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرّت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟" صدایش از میکروفون پخش شد که می‌گفت، "می‌دانید خانم آنور، یادتان می‌آید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البتّه او سرطان داشت و امروز صبح مرد. او کر مادرزاد بود و اصلاً نمی‌توانست بشنود. امشب اوّلین باری است که او می‌توانست بشنود که من پیانو می‌نوازم. می‌خواستم برنامه‌ای استثنایی باشد."
چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیده‌ای نبود که پرده‌ای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبت‌های کودکان ببرند؛ دیدم که چشم‌های آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگی‌ام پربارتر شده است.
خیر، هرگز نابغه نبوده‌ام امّا آن شب شدم. و امّا رابی؛ او معلّم بود و من شاگرد؛ زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار و عشق و باور داشتن خویشتن و شاید حتّی به کسی فرصت دادن و علّتش را ندانستن را به من یاد داد.
رابی در آوریل 1995 در بمب‎گذاری بی‎رحمانهء ساختمان فدرال آلفرد مورای در شهر اوکلاهما به قتل رسید.

 

 

siavash_a13622@yahoo.com

به یاد قطبی،تنها امپراطور قلعه سرخ

امپراطور....
روزی که قلعه سرخها سوت و کور بود تو آمدی. تو از دورها آمده بودی تا دوباره جنگجویان را آماده نبرد کنی...
آن روزها قلعه سرخها متروکه بود و هیچ نشانی از یک دژ مستحکم نداشت و جنگجویان توان وانگیزه ای برای جنگیدن نداشتند...
ولی تو آمدی و به یکباره همه چیز را تغییر دادی....
ژنرال ارتش سرخها پیر شده بود.ولی تو آمدی و چنان روحیه ای به او دادی که اکنون چون جوانی 20 ساله میدود و می غرد و نعره میزند و دروازه های دشمن را فتح میکند....
زمانی که جادوگر به آخر خط رسیده بود و از لحاظ روحی شرایط بدی داشت، تو بودی که او را دوباره در قلعه قبول کردی تا دوباره با کیمیا گری و سحر و جادو همه را انگشت به دهان کند....
تو بودی که کماندار لشکر را چنان آموزش دادی تا با هر شلیکش دروازه های رقیبان را فتح کند.....
تو بودی که نیکبخت را با بخت خودش همراه کردی و چنان انگیزه به او دادی تا باز هم به روزهای اوج خودش برگردد و حتی در غیاب کماندار هم جور او را به گردن بگیرد....

و تو بودی که تک تک جنگجویانت را به مبارزه تشویق کردی و آنها را به آینده امیدوار کردی.....
تو سبک جدیدی از شخصیت و مبارزه را وارد این سرزمین کردی...
ارتش سبزها و زردها و آبی ها و سفید ها و همه و همه مقهور قدرت نمایی لشکرت بودند و در هر مبارزه سعی میکردند تلفات کمتری بدهند و هیچ وقت با فکر پیروزی وارد میدان نمیشدند.
تو بودی که روح امید را در دل جنگجویانت زنده کردی تا جایی که حتی در آخرین نبرد تا ثانیه های پایانی با امید جنگیدند و جاه طلبی خود را کامل کردند....
هر کس دیگری بود بعد از شکست سنگین مقابل لشکر آبی های اهواز نا امید و بی انگیزه میشد....
ولی لبخند تو در آن روز حکایت از اتفاقی شیرین و دور اندیشی و آینده نگری داشت که سر انجام آن ایستادن بر قله پیروزی بود...
با آمدن تو لشکر سرخها آنچنان قوی شدند که حتی پس از کسر امتیازاتشان به نا حق، پیشاپیش مابقی لشکرها حرکت میکردند....
هنگام مبارزه جنگجویانت همچون گلادیاتورهایی آهنین بودند که هیچ مبارزی یارای مقاومت در برابرشان را نداشت...
تو همراه عقاب و افشین با تعصب لشکری مجهز و جنگجو آماده کردی تا دشمنان را تار و مار کنی...
تو همانی بودی که سلطان و قیصر را به میدان مبارزه میکشاندی تا نبرد جنگجویانت را با دشمن ببینند.
و تو همانی بودی که تمامی فرماندهان  را به تحسین خود وا میداشتی...
یاد آن روزها بخیر،آن روزهایی که ارتش سرخ مدیری دانا بنام کاشانی داشت.مدیری با قلب سرخ سرخ که با درایت، تمامی دسیسه ها و فتنه ها را خنثی میکرد و اجازه تضعیف قلعه را نمیداد...
ولی افسوس که او رفت و با رفتن او دوره قدرت نمایی سرخها رو به پایان رفت و تو مجبور به تحمل تمامی مشقتها شدی....
امپراتور،تو خوب بودی،آمدی تا با قلب شیر خود و جنگجویانت تمامی جنگجویان دشمن را شکست دهید...
ولی نگذاشتند.
تو اسطوره بودی و اسطوره ماندی.مثل سلطان،مثل عقاب،مثل پیروانی و مثل خیلی از اسطوره هایی که سرخ بودند و سرخ ماندند...
و تو رفتی تا خودت را فدای لشکرت بکنی و چه زیبا گفتی که خنجر جدایی را بر قلبت فرو کردی....
چرا که این جمله تنها از زبان یک عاشق با تعصب سرخ جاری میشود...
امپراتور....
تو آمدی،رفتی،باز آمدی و برای همیشه رفتی...
امپراتور ارتش سرخ.....
آمدنت با شکوه بود...
حضورت با شکوه بود...
و رفتنت نیز باشکوه بود....
تو تمام لحظه های حضورت و نبودنت در قلعه مقدس سرخ باشکوه بود و دشمنان تو و ارتشت از ترس رسیدنت به جاهایی که خود نرسیده بودند با توطئه و نیرنگ اجازه کار را به تو ندادند....
قلب چون شیرت آنچنان مهربان بود که نمیخواستی با جنگجویانت برای آخرین بار وداع کنی و شبانه قلعه را ترک کردی.....
من تو را خائن نمیدانم...چرا که تو چیزی از قلعه و ارتش سرخ نمیخواستی و تمام وجودت را وقف آنها کرده بودی....
امیدوارم که در هرکجای این کره خاکی که میروی همیشه پیروز و پیروز و پیروز باشی و میدانم که با هر پیروزی لشکر سرخ اشک شادی میریزی و با هر شکستش غمگین خواهی شد....
تو اسطوره ای با تعصب مثال زدنی بودی که در هیچ کجای دنیا همتا نخواهی داشت....
تو اسطوره شدی......ماندنی شدی و تو تنها امپراطور سرخها تا ابد خواهی ماند....
و روزی خواهد رسید که مردم این سرزمین در شب نشینیهای خود و حتی زمان نام بردن قهرمانان این سرزمین ازمردی سخن می گویند که از دورها آمد و خواست لشکری بسازد قوی ، شجاع و همیشه پیروز تا بتواند دردنیا قدرت نمایی کند....
ولی نگذاشتند......
و او خنجر جدایی را در قلب خود فرو برد؛ چرا که تحمل عذاب کشیدن قلعه سرخ را بخاطر خودش نداشت.....
یادت برای همیشه در قلب سرخمان جاودانه خواهد ماند.......

 
 

alimerikhi@yahoo.com

مصاحبه اين هفته سروش هفتگي با علی مریخی، طراح تیتراژ
و جلوه‌های ویژه در تلویزیون:

تیتراژ، كار سازماني ما گرافيستهاست

عنوان‌بندی همزاد با سینما، به عنوان یک هنر مستقل مورد توجه منتقدان و محافل هنری بوده و هست و حتی در مدارس و آدکادمی‌های سینما به عنوان یک واحد درسی، تدریس و آموزش داده می‌شود. برجسته‌ترین سینماگران، توجه ویژه‌ای به ویترین و ورودی فیلم‌هایشان داشته‌اند و از آن میان می‌توان به فیلم‌های لوئیس بونوئل و آلفرد هیچکاک و همکاریش با ساموئل باس اشاره کرد. هنرمندان برجسته حوزه گرافیک در این حوزه کار کرده‌اند و در سینما و تلویزیون ایران نیز از سوی همین هنرمندان تجربیاتی صورت گرفته است. عرصه تیتراژ به جهت معرفی و ساختار هنری، به عنوان یکی از مبانی و ساختارهای زیبایی‌شناسانه یک فیلم یا سریال برجسته، مطرح است، ولی متأسفانه به دلیل شتاب‌زدگی و سرعت در عرصه سینمای دیجیتال و پرداخت‌نشدن دستمزد مناسب به گرافیست‌ها کار قابل توجه‌ای عرضه نشده است. علی مریخی، دانش‌آموخته رشته گرافیک از دانشگاه هنرهای زیباست که جزو معدود هنرمندان گرافیستی است که در این حوزه کار می‌کند. تیتراژ سریال «آینه‌های نشکن» او هم‌اکنون از شبکه دو در حال پخش است و نام او در فهرست عوامل ساخت تیتراژ سریال‌های «روز حسرت» و «مأمور بدرقه» هم بود. وی چند سالی است که برای برنامه‌ها و سریال‌ها کار طراحی تیتراژ انجام می‌دهد که از میان آن می‌توان به صندلی داغ اشاره کرد. با او در زمینه طراحی تیتراژ، ویدئوگرافیک و حوزه جلوه‌های ویژه که دانش‌آموخته آن نیز هست به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم که حاصل آن را در پی می‌خوانید.

* لطفاً در مورد عنوان‌بندی و تیتراژ توضیح بدهید؟
درباره مفهوم عنوان‌بندی که می‌توان آن را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر فیلم قلمداد کرد، تعاریف زیادی ارائه شده؛ مانند معرفی فیلم، شناسنامه فیلم، قاب فیلم، سرفصل فیلم، زنگ خبر فیلم و ویترین و جلد فیلم. عنوان‌بندی می‌تواند در برگیرنده تمام موارد یاد شده باشد. به عنوان مثال یک تیتراژ خوب همان کارکرد بسته‌بندی و یا جلد کتاب را دارد که می‌تواند محتوای کتاب را به بیننده منتقل کند. ولی تعریف سنتی آن این است: عنوان‌بندی بخشی از فیلم است که در آن نام فیلم و اسامی بازیگران اصلی و دست‌اندرکاران فیلم از قبیل فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان و سایر اطلاعات ذکر می‌شود. ولی در واقع وظیفه آن آماده‌سازی ذهن تماشاگر برای ورود به فیلم است. این شیوه از عنوان‌بندی در دهه پنجاه با تجربیات ساموئل باس به دنیا معرفی شد، یعنی او عنوان‌بندی را پیش درآمدی بر داستان فیلم و فضای آن قرار داد. در ارائه این کارکرد، عنوان‌بندی گاهی اوقات چنان قوی و جذاب ساخته می‌شود که کارکرد معرفی اسامی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. گاهی شاهدیم که عنوان‌بندی بهترین بخش اثر را تشکیل می‌دهد و از کشش فوق‌العاده‌ای برخوردار است؛ به گونه‌ای که محصول به دست آمده را بسیار گیرا و خوشایند کرده و با حال و هوایی داستان را به خوبی به بیننده منتقل می‌کند.
تیتراژ ناب، یک مدخل است که باید تماشاگر را برای آنچه در انتظارش است آماده کند، البته این مسئله برای تماشاگر اهمیتی نسبی دارد. تیتراژ باید بیانگر کل محتوای فیلم باشد که در لحظه شروع نمایش فیلم یا سریال بیننده را مجذوب کند و مضمون فیلم را به او انتقال دهد. به عنوان مثال، اطلاعاتی در مورد اینکه آیا فیلم تاریخی یا علمی است یا می‌تواند باعث کشش بیشتری شود و تماشاگر را مشتاق دیدن فیلم کند. البته در تیتراژ حتماً باید عنوان فیلم که از سوی گرافیست با عنوان لوگو طراحی شده، و اسامی دست‌اندرکاران بیاید و این نوشته‌ها، بخشی از تیتراژ هستند و نباید عامل پیوند آن به فیلم باشند. رنگ، شکل، فرم و انتخاب قاب آن هم دقیقاً بستگی به فیلم دارد. طراح تیتراژ باید به مدد دانش ارتباط تصویری خود، لی‌آوت و تمهیدات مناسب جهت انتقال مفاهیم، خلاصه فیلم باشد و باید جدا از فیلم، یک اندیشه مستقل و مجرد را که در مجموع پیام فیلم را منتقل می‌کند، بسازد.

* عنوان‌بندی به چند بخش تقسیم می‌شود؟
ـ عنوان‌بندی عملاً به سه بخش تقسیم می‌شود؛ بخشی را که در آن نام فیلم نوشته می‌شود عنوان‌بندی اصلی، بخشی را که عناوین اصلی در آن ارائه می‌شود عنوان‌بندی معرفی و بخشی را که در پایان فیلم یا سریال می‌آید که شامل معرفی سایر دست‌اندرکاران ساخت فیلم است عنوان‌بندی پایانی می‌گویند.

* از نظر شما تیتراژ خوب چه مشخصاتی دارد؟
عنوان‌بندی مناسب، باید بتواند خلاصه‌ای از حس فیلم را ارائه بدهد؛ آن هم به مدد عناصر تصویری‌‌ای که در اختیارش قرار دارد. طراح تیتراژ باید هرچه کوتاه‌تر، فشرده‌تر و موجزتر و در عین حال گویاتر مشخصات فیلم را منتقل کند. البته این بدین معنا نیست که فضای آن جدا از ساختار فیلم باشد. نباید انتظار کاذب در بیننده ایجاد کند که فیلم نتواند پاسخگوی آن باشد. یک تیتراژ مناسب باید در حداقل زمان به سرعت و با صراحت و هماهنگ با فیلم و محتوای آن اطلاعات را ارائه کند. البته در این سال‌ها شاهد تیتراژهای زیادی بودیم که بدون آنکه طراح تیتراژ از موضوع فیلم خبر داشته باشد، ساخته شدند. تیتراژ مانند یک کالای تجاری به طراح سفارش داده شده که شاید محصول به تنهایی هم خوب باشد ولی وقتی در ابتدای فیلم قرار می‌گیرد نتیجه خوبی از آن حاصل نمی‌شود و در نتیجه فیلم از ارزش می‌افتد. به همین دلیل شخصاً خودم در اغلب کارهایم سعی می‌کنم در ساخت تیتراژ آن تطبیق را با فضای فیلم رعایت کنم و در عین حال باعث جذابیت و برانگیختن یک احساس عالی در تماشاگر شوم. از شلوغ کردن و تعدد تکنیک در کارهایم پرهیز می‌کنم تا بیننده را مجذوب تکنیک کار نکنم. حداقل از سه عنصر بصری در هر کار استفاده نکنم، در نهایت سعی می‌کنم یک اثر گرافیکی را با تلفیق موشن و حرکت به مدد موسیقی ارائه بدهم.

* برای ساخت تیتراژ چه مراحلی طی می‌شود و شما در کارهایتان به چه عواملی در ساخت تیتراژ دقت بیشتری می‌کنید؟
تولید هر تیتراژ مراحلی را پشت سر می‌گذارند که بی‌شباهت به ساخت خود فیلم نیست؛ البته با زمان کوتاه‌تر و محدودتر این مراحل بخشی تئوری و بخشی عملی است. گرافیستی که قصد دارد تیتراژ را بسازد، ابتدا باید با نگاه کارگردان آشنا شود، تصاویر را بخواند و تا حد امکان بخش‌هایی از فیلم را ببیند. سپس افکارش را دسته‌بندی و منظم کند و تیتراژ را بر اساس فضای به دست آمده به صورت استوری‌برد طراحی کند، یعنی سناریو، تیتراژ را دکوپاژ می‌کند و آن را پلان‌بندی می‌کند و به مدد لی‌اوت و طراحی مناسب، نوشته‌ها را در قاب تصویر بچیند. سپس از نرم‌افزار مناسب که معمولاً از افتر افکت است، استفاده می‌شود طراحی اجرایی شده و با تبادل نظر با کارگردان نهایی و ارائه می‌شود. البته یک تکنیک مناسب که تمام اهداف گرافیکی محصور در کار را منتقل کند، بستگی به ساختار فیلم دارد در برخی موارد از راش‌های موجود و مناسب و در برخی موارد از عکس یا تکنیک‌های مجزا بهره می‌برم. سعی می‌کنم در کارهایم از فضای نقوش یا کاراکتر حروف به گونه‌ای استفاده کنم که با فضای فیلم همگون باشد؛ زمان‌بندی مناسب و خوانایی حروف که باعث نشود تماشاگر عصبی شود. در زمان‌بندی بسته به اهمیت افراد و عوامل درجه یک زمان بیشتری به عوامل درجه دو اختصاص می‌دهم، از رنگ، ترکیب‌بندی و خطاطی به فراخور کار استفاده می‌کنم و کار را به مدد متحرک‌سازی، عکاسی و یا تمهیدات بصری مختلف به اتمام می‌رسانم. که البته این بستگی مستقیم به تکنیک کار دارد. از رنگ و ترکیب‌بندی مناسب سعی می‌کنم به گونه‌ای استفاده کنم که ترکیب‌بندی علاوه بر دلنشین بودن، به محتوا نیز کمک کند، طبیعتاً رنگ، ترکیب‌بندی، فونت و تکنیک کار در واقع اسکلت کار گرافیکی را تشکیل می‌دهد، که به مدد آن‌ها برای هرچه بهتر شدن به فراخور فضای کار استفاده می‌کنم. مواردی که ذکر شد، به عنوان رکن اصلی مقبولیت یک تیتراژ است که سعی می‌کنم در جزءجزء کارهایم آن را رعایت کنم.

* چقدر به موسیقی فیلم در ساخت تیتراژ اهمیت می‌دهید؟
بسیار، موسیقی فیلم نیز مانند تیتراژ باید در خدمت فیلم باشد. موسیقی خوب و ضرباهنگ آن به مدد تصاویر تیتراژ خدمت فراوانی به ارائه مناسب ایده و پیام فیلم می‌کند. فردی که تیتراژ فیلم را می‌سازد باید ارتباط تنگاتنگی با سازنده موسیقی فیلم داشته باشد عملاً موسیقی تیتراژ با استفاده از تم‌ها و ملودی‌هایی که در فیلم به کار برده می‌شود، به صورت فشرده‌تر یا شدیدتر یا آرام‌تر ارائه می‌شود. این ریتم است که به مدد تصاویر حال و هوای فیلم را مشخص می‌کند، البته بهتر است که موسیقی را پیش از ساختن تیتراژ داشته باشیم، که همین مسئله به ضرباهنگ تصاویر و زمان‌بندی کار کمک فراوانی می‌کند. به نظر من موسیقی دقیقاً همان نقش رنگ را دارد؛ تشدید می‌کند و ایجاد فضای مضاعف می‌کند. به هر حال موسیقی در دیدن و درک و تداعی کار در ریتم، به ساختار تیتراژ کمک زیادی می‌کند که نمی‌توان از تأثیر آن چشم پوشید.

* وضعیت تیتراژ در فیلم و سریال‌های ایرانی چگونه است؟ لطفاً تاریخچه‌ای از این کار را در کشورمان بفرمایید.
زیاد جذاب نیست و ما سال‌ها از ایده‌ال و استاندارد یک کار خوب دور بوده‌ایم، در ایران با پیشینه‌ای صدساله در عرصه فیلم و سینما و در حوزه عنوان‌بندی چند اتفاق خوب داشته‌ایم. یادمان نرود که این فیلم‌سازان هم در این کشور و با همین دانش‌ و تکنولوژی کار کرده‌اند. شاید نخستین کسی که در ایران به طراحی یک عنوان‌بندی فکر کرد، فرخ غفاری، کارگردان فیلم «شب قوزی» بود که با بهره‌گیری از تصویر یک روایت و رقص روحوضی اجرا شد و که در زمان خود پیشرو بوده است.
اما در سال‌های 49 و48 با ورود به عرصه جدیدی از سینما، تیتراژ هم دچار تحول شد که فیلم «قیصر» یکی از این کارهای برجسته بود. بهره‌گیری از خالکوبی بدن ورزشکاران ورزش زورخانه، زمینه‌ای شد برای عباس کیارستمی که تیتراژ «قیصر» را بسازد.
«آقای هالو»، کار فرشید مثقالی، شادروان مرتضی ممیز در عنوان‌بندی فیلم «ستارخان» و«طبیعت باجان»، «حسن کچل» کار خاچیک و اثر برجسته علی حاتمی، «درشکه‌چی»، کار نصرت کریمی، «رگبار»؛ «بلوچ»؛ «رضا موتوری»؛ «پستچی»؛ «چریکه تارا» و ... نمونه‌هایی است که به مدد و همراهی گرافیست و هنرمندان برجسته حوزه هنرهای تصویری، تیتراژهای خوبی برای سینما تهیه کردند و پس از انقلاب می‌توان به آثاری همچون «کفش‌های میرزا نوروز»، «جاده‌های سرد»، «قرن»، «سرب» و ... اشاره کرد.
اغلب کسانی که تلاش‌هایی در این حوزه داشته‌اند مانند عباس کیارستمی، فرشید مثقالی، مرتضی ممیز، خاچیک، ابراهیم حقیقی، اکبر عالمی، نورالدین زرین‌کلک و چند نام دیگر که اکنون به یاد ندارم از نخستین طراحان عنوان‌بندی هستند که با مبانی هنرهای تجسمی و سرفصل مشترک آن با سیما آشنا بودند. در حوزه تلویزیون هم می‌توان به آثار درخور توجه‌ای اشاره کرد؛ تیتراژ‌های «برنامه کودک»، ساخته فرشید مثقالی، «دلیران تنگستانی»، ساخته محمد فیجانی، «ماجرای صمد و اختاپوس» کار مرتضی ممیز، «علی کوچولو» کار ابراهیم حقیقی و سریال «پژواک» کار قباد شیوا اشاره کرد که اکثر این کارها در دهه پنجاه یا اوایل انقلاب شکل گرفته‌اند.
با توجه به تولید سریال‌ها و فیلم‌های متعدد در تلویزیون، متأسفانه اغلب دست‌اندرکاران اعم از کارگردان و تهیه‌کنندگان توجه چندانی به این کارها ندارند و جز چند اتفاق کوتاه و گذرا نمی‌توان به آثار برجسته‌ای اشاره کرد؛ مانند، کارهای نخستین ابراهیم حقیقی؛ هرچند که اکنون او شیفته و مبهوت نرم‌افزار کار شده و چند کار آخر او اصلاً در قد و قواره کارهای اول او نیست؛ مثل سریال «حضرت یوسف» و ... و چند کار تصویری از ساسان فارسانی که آن‌هم به مدد تصویر آرشیوی یا موسیقی، خوش خوراک و زیبا شده‌اند. البته از حق نگذریم که اطلاعات او در زمینه عکاسی و کادربندی یکی از دلایل توفیق او در کارهایش شده است.
اغلب به جهت سرعت‌ عمل بالای تولید، در آخرین دقایق یادشان می‌افتد که فیلم احتیاج به بسته‌بندی و طراحی جلد دارد به همین جهت کار را به مونتور فیلم که ابداً تجربه‌ای در کار تجسمی و حتی مواد بصری ندارند، می‌سپارند که فقط یک رول، اسم بازیگر را با تصاویر آرشیوی یا خود فیلم کار کند. به همین دلیل است که اغلب تیتراژ‌ها بسیار ضعیف هستند. در لی‌اوت، طراحی لوگو و ترکیب‌بندی گرافیکی به غیر از چند کارگردان نام‌آشنا که دلشان برای کارشان می‌سوزد طراحی برای تیتراژ انجام نمی‌شود، در صورتی که تیتراژ کار سازمانی گرافیست‌هاست و آن‌ها باید با دانش بصری و زیباشناسانه یک اثر گرافیکی را البته با تلفیق موشن و حرکت کارهای گرافیکی ایستا خود را متحرک و برای تیتراژ آماده کنند. ولی در اغلب موارد اول به دلیل سرعت عمل بالا و دوم به دلیل دستمزد پایینی که تهیه‌کنندگان به این کار تخصیص می‌دهند، هیچ گرافیستی سراغ این کار نمی‌رود.
در اغلب موارد چون تیتراژ در روزهای پایانی فیلم کلید می‌خورد، کفکیر تهیه‌کنندگان به ته دیگ خورده و حاضر به پرداخت هزینه این کار نیستند و اصلاً اهمیتی به آن نمی‌دهند و گرنه آن را به مونتاژ کار نمی‌دهند. در صورتی که یک تیتراژ خوب می‌تواند بیننده را مجذوب فیلم می‌کند و آن را وادار کند که بارها و بارها به خصوص در سریال‌ها به محض شنیدن صدا و تصویر آن، کار را رها و فیلم و سریال را نگاه کند. کاش ناظران کیفی سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی جدا از بررسی کیفیت سریال‌ها به آغاز و پایان فیلم‌ها توجه می‌کردند تا شاهد کارهای ضعیفی نباشیم. آنچه ذکر شد بیشتر در حوزه تلویزیون صدق می‌کند، هرچند که ساختن تیتراژ برای فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی تفاوت عمده‌ای با هم دارند.

* می‌دانید تفاوت آن در چیست؟
در سریال‌ها به دلیل اینکه بیش از سی‌دقیقه چه در زمان پخش و بازپخش نمایش داده می‌شود، باید کار به گونه‌ای ساخته شود که کسالت‌آور و خسته‌کننده نباشد ولی در فیلم سینمایی به دلیل یک بار دیدن می‌توان از یک فکر ابتکاری و خیلی جذاب استفاده کرد. در طراحی تیتراژ در سینما محدودیت سالن سینما و ابعاد واندازه پرده در سینما وجود دارد و همچنین تاریک بودن محیط نمایش و تفاوت جنس تصویر فیلم در مقابل جنس تصویر تلویزیونی.
تیتراژ تلویزیونی باید مانند آگهی‌های تبلیغاتی یک عادت به وجود بیاورد. اما در سینما این مسئله فرق می‌کند، شخصی که به سینما می‌رود به خاطر تیتراژ به سینما نمی‌رود؛ هرچند که تیتراژ زیبا باشد.
زمان و تیتراژ سریال‌ها با زمان یک عنوان‌بندی در سینما متفاوت است. در یک کلام می‌توان گفت تیتراژ تلویزیونی در واقع آرم برنامه است که ابتدا با موسیقی و سپس با تصویر، پخش برنامه را اعلام می‌کند، البته هنرمندانه بودن آن نیز فراموش نشود. به نظر من کسی که می‌خواهد تیتراژ یک سریال را بسازد باید نخست گرافیست زبده‌ای باشد و دوم مطالعه کافی در زمینه سینما و تلویزیون داشته باشد و سوم اصول جامعه‌شناسی و رفتارشناسی را بداند و در نهایت هنرمندی روشنفکر باشد و درک کافی از گرافیک و سینما چه در بیان مفاهیم تصویری و چه در تکنیک داشته باشد.
همچنین برای تولید یک کار قابل توجه باید چند اصل وجود داشته باشد؛ 1. کارگردان آگاه، 2. طراح عنوان‌بندی‌ای که عموماً باید گرافیست باشد، 3. زمان مناسب و بودجه کافی. در غیر این صورت مطمئن باشید کار یک جایش می‌لنگد و سبب از هم پاشیدن تصویر و تصور فیلم می‌شود.
* با توجه به تجربیات خود در این عرصه، نکاتی را که در ساخت یک تیتراژ موفق بدان دست یافته‌اید ذکر کنید.
تیتراژ اولیه باید به فیلم اصلی بچسبد، وگرنه احساس سکته در بیننده ایجاد می‌کند، عنوان‌بندی معمولاً باید گفتار داشته باشد و نباید قوی‌تر یا ضعیف‌تر از خود فیلم باشد. در لی‌اوت یعنی در زمان افزودن تصویر بر حروف، نوشته‌ها باید خوانا و هماهنگ با خود فیلم باشند و همچنین زمان مناسبی برای دیده شدن به آن اختصاص داده شود. طراح عنوان‌بندی باید بر فنون فیلم‌سازی و عکاسی تسلط داشته باشد ولی این بدان معنا نیست که استفاده از فن به معنای فراموش کردن موضوع اصلی باشد. زمان عنوان‌بندی باید متناسب با برنامه و یا سریال تلویزیونی باشد در فهرست اسامی اولیه باید خست به خرج داد و عناوین مهم را ذکر کرد و در نهایت حجم و شتاب‌ زیاد کار را هم باید لحاظ کرد که این خود فرصت کمی را برای اصلاح اشتباه در ساخت عنوان‌بندی تلویزیون به وجود می‌آورد.

* در پایان نکته‌ای دیگر مانده که به آن اشاره کنید؟
امیدوارم که تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های برنامه و سریال‌های تلویزیونی به این هنر توجه بیشتری داشته باشند، هرچند در این رشته‌هایی که من کار می‌کنم چه در تیتراژ و چه در جلوه‌های تصویری، ردیف بودجه‌ای لحاظ نشده و این امکان را برای تهیه‌کنندگان فراهم می‌کند که برای ساختن تیتراژ خوب هزینه نکنند. امیدوارم با اعتماد به طراحان تیتراژ که تحصیلات آکادمیک در حوزه گرافیک دارند، شاهد کارهای خوبی در این عرصه در آینده نزدیک باشیم.

 

 

 

 

 

Mobin_s2004@yahoo.com

  •  براي دريافت مداوم مجله الکترونيکي «روزانه» بصورت ايميل، مي توانيد عضو گروه اختصاصي «مبين» شود. براي عضو شدن روي اين لينک کليک کنيد.

  • دوست عزيزم اگر شما هر مطلب، دل نوشته، شعر، خبر، داستان، جوک و... داري و فکر مي کني براي اعضا گروه جالب باشه را مي توني به آدرس من (mobin_s2004@yahoo.com) بفرستي تا با نام خودت در  بخش از «مطالب ارسالي اعضا» نوشته بشه.

  •    از همه دوستان عزيزي که لطف مي کنند و براي «روزانه» مطلب مي فرستند بينهايت متشکرم. همه ايميلهايي که براي من مي فرستيد به دستم مي رسند و حتما با نام خود شما در «روزانه» نوشته خواهند شد. فقط بخاطر اينکه حجم مطالب ارسالي از طرف اعضا بسيار زياد هست، و از طرفي در نوشتن مطالب (از نظر تعداد) محدوديت دارم، لذا مطالب دريافتي در نوبت قرار گرفته و به مرور نوشته خواهند شد. اين را گفتم تا اگر مطلب شما دوست خوبم با چند روز تاخير نوشته شد، علتش را بدانيد.

  •    منتظر پيشنهادات، نظرات و خدايي نکرده انتقادادتان در مورد مجله الکترونيکي «روزانه» هستم!

  •    دوباره تاکيد مي کنم که هر مطلب و حرفي داشتيد، لطفا (!) فقط به آدرس شخصي من ارسال کنيد، مرسي! 

باقي بقايتان!

 

Copyright © 2005-2008  mobin_s2004@yahoo.com
All Right Reserved © www.mobin-group.com

Mobin_s2004@yahoo.com

Mobin_s2004@yahoo.com

 

5 آذر / 25 نوامبر/ 26 ذيقعده

Mobin_s2004@yahoo.com
5 آذر ماه هجري خورشيدي
Mobin_s2004@yahoo.com
روزي كه شهر بيشاپور Bishapoor ساخته شد

به گزارش كرونيكلهاي جهان (روزشمار رويدادهاي مهم ملل جهان در طول زمان)، شهر بيشاپور در منطقه كازرون 24 نوامبر سال 266 ميلادي تكميل شد. كار ساختن اين شهر كه به تصميم شاپور يكم، شاه ساساني وقت ساخته شد نزديك به شش سال طول كشيد. در ساختن اين شهر هم از اسيران رومي استفاده شد. ارتش ايران به فرماندهي شاپور يكم در سال 260 در ناحيه «ادسا (امروز: ارفا = اورفا)» در شرق فرات (جنوب تركيه امروز) ارتش روم را شكستي سخت داد و والرين امپراتور اين كشور با 71 هزار نظامي رومي را اسير كرد كه از اين اسيران براي ساختن سد شوشنر (بند قيصر)، ساختن شهر گندي شاپور در خوزستان و بيشاپور در فارس استفاده شد. در ساختن شهر بيشاپور از معماران يوناني و رومي هم استفاده شده بود. شكل ساختمانها و خيابان بندي شهر بيشاپور (خيابانهاي متقاطع) حكايت از ايراني ـ اروپايي بودن اين شهر دارد. بيشاپور در مسير راه استخر (شيراز) به شوش و تيسفون ساخته شده بود.
     شاپور يكم كه به تاسيس شهرهاي تازه در مسير راههاي مهم و يا مناطق مستعد صنعت و كشاورزي علاقه داشت، شهر نيشابور خراسان را هم در دامنه كوه بينالود بساخت.
    شاپور يكم كار تاسيس شهرهاي بزرگ را با ساختن شهر قزوين (كاسپين) آغاز كرد. سوم نوامبر سال 245 دستور ساختن قزوين را صادر كرد و اين شهر ظرف سه سال ساخته شد و در سال 248 ميلادي تكميل شد. شاپور يكم به احترام طايفه كاسپين كه در اين منطقه تا گيلان زندگي مي كردند نام خود را بر اين شهر نگذارد و به نام همان طايفه اسم گذاري كرد. اروپاييان درياي مازندران (خزر) را به نام همين طايفه، كاسپين مي گويند و مي نويسند كه بين المللي شده است.

بقاياي كاخ شاپور يكم در شهر بيشاپور فارس

 

ويران شدن شهر شماخي با يك زلزله شديد

25 نوامبر سال 1667 يك زلزله شديد شهر شماخي قفقاز ايران را ويران ساخت و نزديك به هشتاد هزار تن را كشت. دولت صفوي براي بازسازي شهر تلاش بسيار كرد و حتي از اصفهان معمار و كارگر به شماخي فرستاد و مركز شهرستان را موقتا به باكو منتقل ساخت. اين زلزله در آغاز سلطنت صفي ميرزا (شاه سليمان صفوي) روي داده بود كه جمعي گفتند چون صفي ميرزا در ساعتي نحس بر جاي پدرش (شاه عباس دوم) نشسته اين زلزله روي داده است. صفي ميرزا براي اطمينان خاطر مردم مجبور شد كه دوباره تاجگذاري كند. اين نخستين و آخرين زلزله سخت شماخي نبود، در سال 1191 ميلادي (زمان حكومت شروانشاهان، حكام باقيمانده از عهد ساسانيان در قفقاز) يك زلزله شديد اين شهر را ويران كرده بود. منطقه شماخي در طول تاريخ 11 زلزله شديد به خود ديده است كه يكي ديگر از آنها در دوم دسامبر 1859 روي داد و ديگري در سال 2000. قفقاز ايران در سه دهه اول قرن نوزدهم به دست روس ها افتاد. شماخي اينك در جمهوري آذربايجان واقع است.

 

بحراني شدن روابط ايران و شوروي: چرا غرب نتوانست در ايران پايگاه نظامي و نيرو مستقر بسازد؟

در پي عضويت ايران در پيمان نظامي بغداد (سنتو) دولت شوروي 25 نوامبر سال 1955 در يادداشت شديدالحني كه در مسكو به سفارت ايران تسليم شد دولت ايران را مورد اعتراض قرار داد. در اين يادداشت به پيمان سال 1921 مسكو و تهران اشاره شده بود كه به موجب آن در صورت ورود و يا استقرار نيروهاي خصم دولت مسكو در ايران، آن دولت خواهد توانست نيروي نظامي وارد ايران سازد.
     دولت ايران پس از ده روز بحث و تبادل نظر (با غرب) ششم دسامبر (14 آذر 1334) به يادداشت شوروي پاسخ داد، ولي اين پاسخ از بحران روابط دو كشور نكاست. باوجود اين، غرب (باتوجه به قرارداد 1921) جرات تاسيس پايگاه و استقرار نيرو در ايران نكرد. «سنتو» در چارچوب استراستژي آمريكا مبني بر محاصره شوروي از طريق ايجاد اتحاديه نظامي تاسيس شده بود.
     در همين ماه (آذر ماه 1334) براي تطبيق اوضاع نظامي ايران با ساير كشورهاي عضو پيمانهاي نظامي غرب، سازمان ارتش ايران تغيير يافت و يكانهاي آن ميان پنج سپاه تقسيم شدند. درهمين ماه رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا وارد تهران شد و با ژنرالهاي ايران پيرامون اجراي برنامه هاي نظامي مذاكره كرد و در پي آن سيل سلاحهاي ساخت آمريكا به ايران سرازير شد و ....

 

افزايش بهاي فر آورده هاي نفتي و اعتصاب تاكسي ها

دوبرابر شدن بهاي بنزين و يك ونيم برابر شدن ساير فر آورده هاي نفتي در ايران كه از روزي چون امروز در سال 1343 (25 نوامبر 1964) به اجرا در آمد مردم را به دليل ثابت ماندن سطح دستمزدهاخشمگين كرد و با اين كه به همين نسبت كرايه تاكسي هاي شهري هم افزايش يافته بود رانندگان تاكسي از پنج روز بعد دست به اعتصاب زدند و دولت سرانجام مجبور شد كه افزايش قيمت را به حد اقل برساند تا اعتصاب تاكسي ها به ساير اصناف گسترش نيايد. طبق تصميم تازه بهاي بنزين معمولي كه پيش از چهارم آذرماه هر ليتر پنج ريال بود و به ده ريال افزايش يافته در شش ريال تثبيت شد. 

 

وقايع ابتدای انقلاب و دفاع مقدس در چنين روزي

05/09/58
تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان امام خميني (ره)
05/09/59
اجراي آتش سنگين روي سوسنگرد و انهدام پل مرتبط كننده دو قسمت شرقي و غربي شهر ، افزايش مداوم نيروهاي دشمن ، تلاش براي كسب آمادگي حمله وسيع به سوسنگرد و نظر اطلاعات سپاه درباره تفاوت اهميت سوسنگرد و هويزه .

از سرگيري تردد نظامي در جاده خاكي آبادان ـ ماهشهر به دليل عقبنشيني عراق در اين منطقه براثر تحركات پي در پي چريكي خودي ، شليك خمپاره در اهواز . تبادل آتش در جبهه مياني از جمله آتش خودي در ارتفاعات ذيل و آثار آن .

بمباران مناطق مسكوني و ميدان بارفروشان خرمآباد توسط هواپيماهاي دشمن .

اعلام آخرين مواضع ايران درباره گروگانها توسط آقاي رفسنجاني در لبنان . مذاكرات آقاي رفسنجاني در لبنان با الياس سركيس ، رئيس جمهور و كامل اسد ، رئيس مجلس لبنان .

05/09/63
ارسال ابلاغيه وزارت دفاع عراق براي اجرا به واحدهاي ذيربط شامل لزوم حضور افسران، درجهداران و سربازان در خطوط مقدم جبههها به اندازه نيمي از طول جنگ، طبق ضوابطي خاص، با عنوان شركت در قادسيه صدام سخنان رئيسجمهور در آخرين روز سمينار فرماندهان بسيج در استاديوم آزادي

ادامه تبليغات رسانهها به نفع رژيم عراق در خصوص وضعيت اسراي عراقي در ايران و عدم انعكاس اظهارات دكتر خرازي در بيشتر رسانههاي گروهي منطقه و جهان

تحركات جديد در اقتصاد نفت با توجه به توقف جنگ كشتيها سخنان فرمانده نيروي دريايي در آستانه روز نيروي دريايي دربارة كارايي نيروي دريايي ايران در منطقه و واگذاري جزاير كويتي؛ بلاتكليفي در مورد تحويل شش زيردريايي سفارش ايران به آلمان تا پايان جنگ به گفته سخنگوي دولت آلمانغربي پايان

 

تـشـكـيـل بسيج مستضعفين
به فرمان امام خمينى (ره)

5 آذر 1358 - تشكيل بسيج مستضعفين، ارتش بيست ميليوني به فرمان امام خميني (ره)

Mobin_s2004@yahoo.com
25 نوامبر ميلادي
Mobin_s2004@yahoo.com
توفان نوح

به روايت روزنگار (تقويم تاريخ) اسقف جيمز آشرUssher ، توفان نوح ( The Great Deluge ) بيست و پنجم نوامبر سال 2348 پيش از ميلاد آغاز شد. طبق اين روزنگار، نوح كه از پيش وقوع اين توفان به وي الهام شده بود، يك كشتي ساخت و گروهي از مردم و موجودات ديگر را در آن قرار داد كه نجات يابند و نسلشان منقرض نشود.
     بعضي را نظر بر اين است كه بقايايي كه در كوههاي آرارات كشف شده و هنوز باقي است متعلق به همان كشتي نوح است كه پس از رفع توفان در آنجا بر زمين نشسته است.
     به نوشته اسقف آشر، از سه پسر نوح: «سام Shem ، حام و يافث (يافظ) Japheth» بعدا سه گروه جمعيت به وجود آمدند كه اعراب و يهوديان از نسل سام هستند.
    ديگران كه در اين زمينه مطالعه كرده اند وقوع توفان نوح را در اواخر ماه نوامبر، ولي هزاران سال پيش از زماني كه اسقف آشر به دست داده رقم زده اند.

برخي ديگر از رويدادهاي 25 نوامبر

  • 1835:   اندرو کارنگي Andrew Carnegie اسکاتلندي که به آمريکا مهاجرت و صنايع فولاد اين کشور را گسترش داد و کتابخانه تاسيس کرد به دنيا آمد. وي در اوت 1919 درگذشت .

  • 1864:   نقشه هواداران کنفدراسيون آمريکا ( اختيارات کامل در دست ايالات ) براي آتش زدن شهر نيويورک خنثي شد.

  • 1867:   آلفرد نوبل (مهندس سوئدي فارغ التحصيل روسيه) 25 نوامبر سال 1867 اعلام کرد که ماده منفجره ديناميت را اختراع و توليد کرده است. وي که بعدا از اين اختراع خود پشيمان شده بود که يک وسيله تخريب ساخته بود دارايي اش را وقف دادن جايزه سالانه به کساني کرد که در طول سال به بشريت خدمت بزرگ کرده باشند. دادن اين جايزه هنوز ادامه دارد. نوبل صاحب چند کارخانه (عمدتا شيميايي) در کشورهاي اروپايي بود.

  • 1895:   آناستاس ميکويان ، مرد زرنگي که تا بالاترين مقام شوروي بالا رفت به دنيا آمد. در باره زرنگي وي که از ارمنستان بود گفته اند که ميکويان چنان مهارت داشت که مي توانست به اسکيموها بستي بفروشد!.

  • 1897:   دولت اسپانيا به مهاجر نشين قديمي خود پوتوريکو که بعدا به تصرف آمريکا درآمد خودمختاري داد.

  • 1948:   ارتش ونزوئلا كودتا كرد، رئيس جمهوري بركنار شد و ژنرالها زمام امور را به دست گرفتند.

  • 1973:   دولت هوادار غرب جورج پاپادوپولوس در يونان در يک کودتاي بدون خونريزي که توسط چند سرهنگ "هوادار غرب" انجام شد برکنار گرديد!. بعضي منابع، پاپادوپولس را حقوق بگير "سيا" قلمداد کرده اند.

  • 1977:   دكتر منوچهر اقبال پزشك بيماري هاي عفوني چهارم آذر ماه 1356 درگذشت. وي از دهه 1320 همواره وزير (وزارتحانه هاي ناهمگون)، نخست وزير، موسس حزب، و مدير صنعت نفت ايران بود و راز انتصاب او به اين سمت ها هنوز به درستي روشن و اعلام نشده است. پژوهش، تنها در همين يك مورد، بسياري از ضعف ها و نارسايي ها در ايران را در قرن بيستم نشان خواهد داد و اين، وظيفه «گروههاي تاريخ» دانشگاههاست كه تحقيق در اين زمينه را به صورت تكليف به دانشجويان خود بدهند. مورد دكتر اقبال، در تاريخ دو قرن اخير ايران نظاير فراوان داشته است.

  • 1978:   يک جت مسافربر امريکن ارلاينز از نوع " دي سي 10 " هنگام بلند شدن از فرودگاه شيکاگو سرنگون شد و 275 تن کشته شدند.

  • 1992:   پارلمان چك اسلواكي پذيرفت كه اين كشور تجزيه و دو جمهوري مستقل اسلواكي و چك تاسيس شوند. جمهوري چك اسلواكي پس از پايان جنگ جهاني اول و انهدام امپراتوري اتريش به وجود آمده بود.

  • 2003:   شوراي موقت عراق بانو « رند رحيم فرانكه » را كه در عراق متولد شده و تابعيت دولت آمريكا را دارد و در سي سال گذشته عمدتا در آمريكا زندگي كرده به سمت نخستين سفير عراق در آمريكا در 13 سال اخير منصوب كرد . بانو فرانكه در واشنگتن يك بنياد عراقي ضد صدام حسين تشكيل داده بود و از اين طريق با او مبارزه مي كرد.

  • Mobin_s2004@yahoo.com
    26 ذيقعده هجري قمري
    Mobin_s2004@yahoo.com

     هجرت حضرت محمد (ص) به قصد زيارت خانه خدا از مدينه به مكه

    26 ذي القعده 10 - حضرت محمد (ص) به قصد زيارت خانه خدا به اتفاق هزاران تن از مسلمانان و ياران نزديكشان از مدينه عازم مكه معظمه شدند. حضرت ختمي مرتبت بعد از هجرت چند بار قصد زيارت كعبه را كردند اما فقط دو بار موفق به اجراي مناسك حج شدند. رسول گرامي اسلام بعد از اداي فريضه حج، در روز چهاردهم ذيحجه آخرين بار خانه كعبه را زيارت كردند و سپس به قصد مدينه منوره از مكه خارج شدند. حضرت محمد (ص) در ميان راه در محل غدير خم پس از نزول آيه شصت و هفت از سوره مباركه مائده مولاي متقيان علي (ع) را به جانشيني خود برگزيدند. گفتني است كه آخرين سفر حج حضرت محمد (ص) در تاريخ به حجة الوداع شهرت دارد.

     

    درگذشت «ابن زبير» اديب، كاتب و راوي مسلمان

    26 ذي القعده 348 - «ابن زبير» اديب، كاتب و راوي مسلمان در بغداد درگذشت. او به گردآوري كتابهاي مختلف و نشر آنها عشق مي‏ورزيد و كتابهاي بسياري را با خط زيباي خويش نسخه برداري كرد. ابن زبير بيشتر اوقات خود را صرف اين كار كرد به همين علت با وجود داشتن توانايي‏هاي علمي كمتر به تأليف پرداخت. ابن زبير با نسخه برداري كه از كتابهاي متعدد انجام داد خدمت بزرگي به دانش پژوهان كرد و از اين طريق كتابهاي فراواني در اختيار آنان قرار گرفت.

     

     تولد «سعدالدين مسعود بن هروي خراساني» مشهور به علامه تَفتازاني

    26 ذي القعده 722 - «سعدالدين مسعود بن هروي خراساني» مشهور به علامه تَفتازاني فقيه و اديب ايراني در قرن هفتم هجري قمري متولد شد. او آثار متعددي دارد اما از معروفترين آنها« ارشادالهادي؛ تهذيب المنطق؛ و شرح الكشاف» را مي‏توان نام برد. علامه تفتازاني در شهر سمرقند به خاك سپرده شده است.

     

     

     

     

     Ãاطلاعات روزانه

     

    آب و هوا

    تهران

    9
    18

    اهواز

    14
    27

    تبريز

    3
    14

    شيراز

    6
    20

    مشهد

    6
    18

    بندرعباس

    17
    29

    کرمان

    2
    18

    اصفهان

    4
    16

    يزد

    6
    18

    کرمانشاه

    3
    17

    اراک

    3
    14

    رشت

    11
    16

    دبی

    23
    29


     

    نرخ  ارز، سکه و طلا در بازار آزاد

    1301 تومان
    1040 تومان
    1565 تومان
    1070 تومان
    276 تومان
    283 تومان

    يورو اروپا:
    دلار آمريکا:
    پوند انگليس:
    يکصد ين ژاپن:
    ريال عربستان:
    درهم امارات:

    230000 تومان
    101000 تومان
    52000 تومان
    200000 تومان

    يک بهار آزادی:
    نيم بهار آزادی:
    ربع بهار آزادی:
    طرح جديد:


     

    اوقات شرعی (به افق تهران)

    اذان صبح : 05:21
    طلوع خورشيد : 06:51
    اذان ظهر : 11:51
    غروب خورشيد : 16:52
    اذان مغرب : 17:13
    نيمه شب شرعي : 23:06
     

     

     

     

     

     

    Ãهديه روزانه

    دانلود مجلات و کتب خارجي

    TELE Satellite Magazine
    ماه نوامبر

    جديدترين شماره از ماهنامه
    TELE Satellite Magazine

    تاریخ انتشار: نوامبر 2008
    تعداد صفحات مجله: 116
    حجم فایل: 31 مگابايت


    لينک دانلود مستقيم

    رمز فايل: www.mobin-group.com

    براي دانلود، روي لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.



     

     

     

     

     

     

    Ãتکنولوژي روزانه

    سری جدید موس های آرک دار
    مایکرو سافت  

    اغلب اوقات همگی ما به موس شخصی خودمان عادت داریم و تر جیح می دهیم که همانند یک گوشی موبایل هر جا که می رویم آن را با خود داشته باشیم.
    امروز مایکرو سافت سری جدید موس های خود را که در طبقه بندی موس های آرک دار مخصوص بازی بود معرفی کرد. بر خلاف ظاهر عجیبش نمی توانیم انتظار عجیبی از آن داشته باشیم . همانند دیگر موس های بی سیم در آن از کریستال 2.4 گیگا هر تزی استفاده شده. تنها ابتکار این محصول استفاده از نوعی اشعه آبی رنگ خاص در مسیر یابی به جای نور لیزر مرسوم در دیگر موس ها ست. درب کشابی که در قسمت تحتحانی موس جای دارد باز می شود و پورت مخصوص این موس را در خود جای داده است. می توانید 59.95$ را از جیب خود در بیاورید و به جایش این موس فانتزی را در جیب خود قرار دهید. می ارزد؟!
    منبع

    کاترپیلار اولین کامیون 700 تنی غول پیکر کاملا اتوماتیک دنیا را تولید کرد

    Gearheadهای دانشگاه کارنگی ملون در یک برنامه همکاری با کاترپیلار، بزرگترین کامیون روباتیک دنیا را ساختند. این هیولای 700 تنی توانایی جابجایی 240 تن بار را دارد. اگر تصور این مقدار بار برایتان مشکل است، این میزان برابر با وزن 33 فیل نر بالغ آفریقایی است.  
    این کامیون به طور کامل بدون راننده کار می کند و در بخشی از سیستم حمل و نقل خودکار کاترپیلار که توسط غول معدنی جهان -شرکت بیلیتون بی اچ پی - طراحی شده است، به کار گرفته شده است. البته گروه کاری دانشگاه کارنگی ملون موظف شده اند که نرم افزار راننده خودکارشان را برای ماشین های غول پیکر مورد استفاده توسط DARPA نیز توسعه دهند.

    منبع

    Gearhead: دوچرخه سواری که بیشتر از آنکه وقتش را صرف لذت از سواری و یا دیدن مناظر افراد کند، وقتش را برای افزودن اسباب و ادوات (زلم زیمبو) دوچرخه می گذارد! ( یک اصطلاح عامیانه انگلیسی)

    DARPA : آژانس پروژه های تحقیقات پیشرفته دفاعی آمریکا (Defense Advanced Research Projects Agency)
     

     

     

     

     

     

     Ãکتاب روزانه


    رسانه‌هاي‌جمعي‌، فرهنگ‌ و دموكراسي‌


    نويسنده: تاكيس‌ فوتو پولوس‌
    مترجم: عباس‌ كشاورز

    معرفی کتاب:
    اين‌ کتاب اهداف‌ سه‌گانه‌اي‌ را دنبال‌ مي‌كند:
    اول‌، بررسي‌ راه‌هايي‌ كه‌ در آن‌ چارچوبه‌ اقتصاد بازار و نخبگان‌، فرهنگ‌ و رسانه‌هاي‌ جمعي‌ را تنظيم‌ مي‌كنند.
    دوم‌، بحث‌ درباره‌ رابطه‌ اجماع‌ نئوليبرالي‌ و تشديد كنوني‌ همگون‌ سازي‌ فرهنگي
    سوم، ترسيم‌ طرح‌ كلي‌ ماهيت‌ فرهنگ‌ و نقش‌ رسانه‌اي‌ جمعي‌ در جامعه‌ دموكراتيك‌ و كشف‌ راهبردهايي‌ كه‌ تغيير از نهادهاي‌ فرهنگي‌ حاضر به‌ نهادهاي‌ يك‌ دموكراسي‌ جامع‌ را ممكن‌ مي‌سازند.
    فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:

    فرهنگ‌، رسانه‌هاي‌ جمعي‌ و نخبگان‌
    ارزش‌هاي‌ اقتصاد بازار
    چامسكي‌ و ارزش‌هاي‌ اقتصاد بازار
    همگون‌ سازي‌ فرهنگي‌
    نقش‌ كنوني‌ رسانه‌هاي‌ جمعي‌
    اهداف‌ و ساز و كارهاي‌ كنترل‌
    رسانه‌ها و فرهنگ‌ در جامعه‌ دموكراتيك‌
    رسانه‌هاي‌ دموكراتيك‌
    از «اينجا» تا «آنجا»: راه‌هاي‌ تحقق‌ تغييرات‌ اجتماعي‌ سيستمي‌
    رهيافت‌ اصلاح‌ طلبانه‌
    رهيافت‌ شيوه‌ زندگي‌
    رهيافت‌ انقلابي‌
    رهيافت‌ دموكراسي‌ جامع‌
    يادداشت‌ها


    دانلود کتاب:
    لينک دانلود  (نسخه الکترونيکي با حجم کمتر از يک مگابايت)
    براي دانلود، روي لينکهاي بالا کليک سمت راست کرده و Save Target As را بزنيد.
     

     

     

     

     

     

    Ãطنز روزانه

    مردمان سخاوتمند سرزمین یخی

    رضا ساکی

    گالاش، گالوش و گالیش دور چراغ چمباتمه زده بودند. سه روز بود كه گاز منطقه لوساویسكی قطع شده بود و درست بیست و چهار ساعت بود كه دیگر نفتی برای سوختن نداشتند. گالاش، گالوش و گالیش هر كدام سه پتو روی خود انداخته بودند و همانطور بی تكان و در سكوت كامل دور چراغ نفتی خاموش كز كرده بودند. برق نبود. یعنی سه روز بود كه برق منطقه هم قطع شده بود و آنها در تاریكی محض زندگی كرده بودند. در منطقه لوساویسكی هیچ كس از هیچ كس خبر نداشت چون خطوط تلگراف و تلفن قطع بود و در سه روز گذشته تمام نامه های فرماندار در ایستگاه راه آهن معطل مانده بود و هیچ خبری از وضعیت آنجا مخابره نشده بود. گالاش، گالوش و گالیش همانطور مثل سه روز گذشته روی زمین نشسته بودند و با انگشت های پاهایشان بازی می كردند و زیر پتو خاطرات خوب گذشته را به یاد می آوردند. در خانه ها غذا برای خوردن وجود داشت اما كسی چیزی نمی خورد چون سه روز بود كه آب قطع شده بود و این مستراح رفتن مردم را سخت كرده بود. در منطقه لوساویسكی سه روز بود كه نان نبود و مردم كمتر چیزی خورده بودند، چون سرما و بی تحركی اشتهای آنان را كم كرده بود. گالاش، گالوش و گالیش دور چراغ چمباتمه زده بودند كه ناگهان برق آمد. گالاش، گالوش و گالیش چراغ را روشن نگه داشته بودند تا به محض آمدن برق متوجه بشوند. وقتی كه اتاق روشن شد نور چنان چشمهای آنان را سوزاند كه انگار از خواب هزار ساله بیدار شده بودند. گالاش، گالوش و گالیش بعد از آمدن برق همانطور وضعیت خود را حفظ كرده بودند چون به درستی می دانستند كه آمدن برق دلیل آمدن گاز نیست. گالاش كه چشمانش زودتر به نور عادت كرده بود با پا كنترل تلویزیون را به سمت خودش كشید و آن را روشن كرد.
    هموطنان عزیز من راستونیسی هستم از آی اف آی، خوشبختانه همانطور كه وزیر محترم هم در سنا گفتند طی ده روز گذشته هیچ گونه قطعی در كشور وجود نداشته و از منطقه لوساویسكی هم خبر می رسه كه اوضاع عادی و مردم مشغول زندگی خودشون هستن هرچند كه دمای هوا به سی و دو درجه زیر صفر رسیده. نخست وزیر هم طی نطقی از رسانه هاا خواسته كه دست از سیاه نمایی بردادند و حقایق رو پوشش بدن. ارتباط ما با منطقه لوساویسكی برقراره، یاركانیكف عزیز سلام تو الان كجا هستی؟ سلام راستونیسی من الان در مركز منطقه لوساویسكی هستم در شهر ساویلاك میون مردم مشتاق این منطقه كه امروز جشن گرفتن و همه در میدان اصلی شهر تجمع كردن و شعار می دن گاز مازاد ما رو به مناطق دیگه بدین. . . اگه سوالی هست در خدمتم. نه یاركانیكف عزیز بهت خوش بگذره. اما در این بخش یه گزارش ببینیم در مورد لیگ برتر فوتبال و حاشیه های اون. با احترام راستونیسی از آی اف آی.
    گالاش با انگشت شست اش تلویزیون را خاموش كرد. گالوش زیر لب چیزی گفت، گالیش شروع كرد به شعر دادن كه گاز مازاد ما را به مناطق دیگر بدهید و خنده اش گرفت، گالاش و گالوش هم خندیدند. پتروسفكی همسایه روبروی آنها هم كه صدای بلند گالش را شنیده خندید. نارونسكی همسایه پتروسفكی هم خندید. همین طور تالاسبی همسایه نارونسكی و مختافكا همسایه تالاسبی و شیسبی همسایه مختافكا و دیگر همسایه ها. بعد از مدتی گالاش درون خودش و پتو فرو رفت و سعی كرد نگذارد هوای داخل پتو به بیرون برود. همینطور گالوش و گالیش و دیگران هم در پتو فرو رفتند. آن شب، شب آخر سرما بود و كشاورزان خوب می دانستند از فردا دیگر نه چله ی كوچكی هست نه بزرگی. ویژگی بهار این است كه تمام خاطرات زمستان را آب می كند.
     

     

     

     

     

     

     Ãدانستنيهاي روزانه

    خانه و خانواده، موفقيت، بهداشت، علم و زندگي، جامعه

    ازدواج، تشريفات، پايتخت - 2
    يک دست لباس‌عروس با کت و شلوار 14 ميليون تومان

    به گزارش برنا، چشم و هم چشمي و رفتارهاي تجملاتي، همراه با تن دادن به برگزاري مراسم هاي ازدواج پر زرق و برق در حالي شتاب بي سابقه اي در پايتخت و شهرهاي بزرگ کشورمان پيدا کرده است که بسياري از زوج هاي جوان براي ادامه زندگي بعد از ازدواج هيچگونه پس اندازي ندارند و زير بار قسط‌هاي برگزاري چنين مراسمي تا سالها روياي يک زندگي شيرين را در سر مي‌پرورانند.
    برگزاري مراسم‌هاي چند ميليوني ازدواج با به روز ترين مدل‌ها و سبک ها و با هزار خرج ريز و درشت سبب شده است که تهيه ملزومات عروسي مثل خريد و يا اجاره لباس عروس، تاج، کت و شلوار و... با قيمت هاي نجومي و غير پايداري روبرو شود که بيشترين فشار اقتصادي را براي افرادي به همراه مي آورد که در خانواده هاي کم در آمد زندگي مي کنند.
    پيگيري هاي خبرنگار برنا از بازارهاي لباس عروس نشان مي دهد که قيمت لباس عروس در مناطق مختلف تهران با تفاوت هاي چشمگير و تعجب برانگيزي مواجه است. بر اين اساس در حالي که قيمت خريد لباس عروس در مناطق جنوبي و مرکزي تهران مبلغي بين 200 هزارتومان تا يک ميليون و 300 هزار تومان برآورد مي شود، قيمت همين لباس عروس در مناطق غرب، شرق و در نهايت شمال تهران از 900 هزار تومان تا 10 ميليون تومان و بيشتر متغير است.
    بسياري از طراحان و خياطان لباس هاي عروس معتقدند که قيمت يک دست لباس عروس با توجه به نوع پارچه و طرح آن، دوخت و ميزان کاري که روي آن مي شود، متفاوت است و نمي توان سقف واحدي را براي آن قائل شد چرا که مدل‌هاي لباس عروس با توجه به سليقه مردم و آمدن ژورنال هاي جديد لباس تغيير مي کند و همين تغيير در طراحي مجدد سبب مي شود قيمت لباس دستخوش تغيير شود.
    همچنين در حال حاضر کرايه انواع مختلف لباس عروس ( با توجه به مدت زمان گذشته از زمان دوخت ) در مناطق جنوبي و مرکزي شهر تهران مبالغي به ميزان 80 تا 300 هزار تومان است که کرايه همين لباس هاي عروس در مناطق شمالي شهر از 700هزار تومان شروع شده و به مرز 4 ميليون تومان هم مي رسد.
    بنا برگزارش برنا، بسياري از مردم تصور مي کنند که تنها خريدهاي عروس مثل لباس و تاج عروس با تجمل گرايي و چشم و هم‌چشمي روبرو شده است اما شواهد نشان مي دهد اين تجمل گرايي در ميان دامادها هم جا باز کرده است. بر اين اساس در حال حاضر قيمت يک دست کت و شلوار با ساده ترين طرح و ارزان ترين پارچه حدود 70 هزار تومان در مناطق مرکزي و جنوبي شهر به فروش مي رسد که اين قيمت در مناطق شمال شهر گاه 20 برابر و بيشتر است.
    نکته قابل تامل در خصوص قيمت لباس داماد در مناطق بالاي شهر اين است که در اکثر مناطق بالاي شهر کت و شلوار دامادي کمتر از 200 هزار تومان وجود ندارد و افرادي که در مناطق بالاي شهر به خريد لباس داماد مبادرت مي کنند گاه تا 4 ميليون تومان و بيشتر هم براي خريد يک دست کت و شلوار هزينه مي کنند!
    البته تغييرات قيمت کت و شلوار دامادي هم از "اصل" قيمت لباس عروس تبعيت مي کند که با توجه به نوع پارچه، دوخت، طرح و... قيمت سقفي نمي توان براي آن قائل شد. علاقمندي به خريد لباس هاي فاخر براي مراسم هاي ازدواج در حالي ميان طبقات مرفه جامعه به يک امري عادي مبدل شده است که در نقطه مقابل بسياري از طبقات کم در آمد جامعه براي خريد هاي ضروري ازدواج توانايي کافي ندارند.
    به اعتقاد کارشناسان روند پرشتاب اين شبه‌رسم هاي غلط و عميق تر شدن شکاف طبقاتي، جامعه را با طيفي از جواناني روبرو مي کند که گرچه توانايي برپاپي عروسي هاي چند‌ده ميليوني را ندارند اما سوداي آن را در سر مي پرورانند و گاه براي رسيدن به اين رويا! زير بار وام‌هاي بيشماري مي روند...

    گزارش‌هاي ما در اين خصوص همچنان ادامه دارد...
     

     

     

     

     

     

    Ãپاسخ به پرسش هاي شما

    zahra4066@yahoo.com

    اراده يا طلبيدن؟؟

    سوال:
    آیا برای رفتن به زیارت خانۀ خدا یا ائمه ما باید اراده کنیم یا باید خدا و ائمه ما را بطلبند؟
     

    پاسخ:
    در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم که بر اساس عقیدۀ شیعه، انسان ها در رفتار و کردار خود مجبور نبوده و خداوند، بعد از نشان دادن راه درست، این قدرت را به تمام انسان ها هدیه نموده که آنان بتوانند با اختیار و اراده، آیندۀ خود را رقم بزنند[1]، و هر چند بشر نمی­تواند، بدون اجازۀ خداوند دست به کوچکترین کاری بزند[2]، اما ارادۀ الاهی بر این تعلق گرفته که او را در انتخاب خیر و شر مخیر نموده و پاداش و مجازات اخروی، نیز بر همین پایه و اساس­ در نظر گرفته می­شود.
    به همین دلیل، نمی­توانیم حج و نیز سایر سفرهای زیارتی را موضوعی کاملا خارج از ارادۀ انسان ها و تنها منوط به طلبیده­شدن بدانیم.
    برای توضیح این مسئله، توجه شما را به نمونۀ مشابهی که در زندگی روزمره اتفاق می­افتد، جلب می­نماییم:
    فرض نمایید ضیافت بزرگ شامی در منزل شخص بزرگ و مورد احترامی برقرار است. افراد مختلفی که در این ضیافت حضور دارند، در چند گروه مختلف دسته­بندی می­شوند:

    1 – گروهی که از دوستان میزبان بوده و با دعوت قبلی او به این مهمانی آمده­اند که طبیعتا مورد احترام واقع شده، زمینه­های حضور آسان­تر و دلچسب­تر آنان در این مهمانی نیز از جانب میزبان فراهم می­آید و حضور آنان در این مهمانی موجب تحکیم روابط و محبت میان آنها شده و این دسته از مهمانان با سربلندی، جلسه را ترک خواهند نمود.

    2 – گروهی نیز بدون دعوت قبلی، وارد این مجلس بزرگ می­شوند و اگر صاحب مجلس، انسان کریم و سخاوتمندی باشد، در حد امکان و ظرفیت، از آنان نیز پذیرایی خواهد نمود.

    3 – ممکن است اشخاصی، نه به جهت دوستی و محبت با صاحب مجلس و نه با دعوت قبلی، بلکه تنها به خاطر نشان دادن اینکه آنها نیز از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار بوده و بر همین اساس نیز از جملۀ مدعوین قرار گرفته­اند، در این ضیافت حاضر شوند و دائما نیز تلاش نمایند که خود را به نحوی در کنار میزبان قرار داده و آشنائی خودشان با او را به رخ دیگران بکشند. مطمئنا رفتار میزبان با چنین افراد ریاکاری که هیچ هدفی جز خودنمایی ندارند، برخورد سردی خواهد بود.

    4 – در نهایت، می­توان فرض نمود که اشخاصی برای برهم زدن نظم مجلس و از هم پاشیدن آن، وارد این ضیافت گردند. اینگونه اشخاص، نه تنها جایگاهی نزد میزبان ندارند، بلکه باعث ناراحتی و آزار او نیز خواهند شد.
    دقت بفرمایید: تمام اشخاص ذکر شده، با ارادۀ خود به این مهمانی آمده­اند، با این تفاوت که آمدن برخی، با دعوت و طلب از سوی میزبان بوده و برخی دیگر از چنین امتیازی برخوردار نبوده­اند.
    این تقسیم­بندی را می­توان در مورد سفر به مکه و مدینه و سایر عتبات عالیات نیز در نظر گرفت، بدین ترتیب که:
    1 – گروهی از افراد، به دلیل ارتباط قوی و مستحکمی که با خداوند و اولیای او دارند، مورد توجه خاص آنان قرار گرفته و زمینه­های چنین سفرهای ارزشمندی برای آنان فراهم شده و موانع آن نیز از میان برداشته می­شود و بسیار مشاهده می­نماییم که برخی افراد، خالصانه، دوستدار خدا و رسول و اهل بیت او بوده و خواستار انجام فریضۀ حج و سایر زیارات نیز می­باشند، اما در شرایطی از لحاظ مادی یا جسمی و ...به سر می­برند که تبدیل آرزویشان را به واقعیت، چیزی نزدیک به محال تصور می­نمایند! اما با این وجود، ناگهان از جایی که گمان نمی­برند، زمینه­هایی فراهم می­شود که توفیق چنین زیارتی نصیب آنان می­شود. طبیعی است که ما اطمینان یابیم که آنان از جانب خداوند و اولیاء او طلبیده شدند و این طلبیدن منجر به آن شده تا زمینه­هایی فراهم آید که آنان بتوانند با ارادۀ خود در این مسیر قدم گذارند. بر این اساس، طلبیده شدن و ارادۀ آنها در یک راستا قرار می­گیرد، نه اینکه با هم در تضاد باشد. چنین افراد باایمان، حتی اگر در ظاهر نیز موفق به حج و زیارت نگردند، خداوند به دلیل نیت پاکی که داشته­اند، به آنان پاداش خواهد داد؛ به عنوان نمونه: امام حسن عسکری (ع) به دلیل این که در پادگانی نظامی در سامرا در حبس خانگی به سر برده و حاکمان آن زمان اجازه مسافرت را به ایشان نمی دادند در ظاهر موفق به زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج نشده است. اما بدیهی است که این امر از شأن و منزلت و اجر آن امام بزرگوار چیزی نکاسته است.
    2 – گاهی، انگیزه­های تجاری و یا سیاحتی و ...، موجب ارادۀ برخی افراد دیگر برای مسافرت به مکان های مقدس می­شود. این اشخاص، همانند مهمان های ناخوانده­ای هستند که وارد این ضیافت شده­اند که هر چند از قرب و ارزشی همانند گروه اول برخوردار نمی­باشند، اما در صورت رعایت حرمت میزبان و خودداری از رفتار نامناسب در این مکان ها، می­توانند تا حدودی از بهره­های معنوی آن نیز برخوردار شوند.
    3 – سومین عاملی که می­تواند موجب تحقق ارادۀ سفر به مکان های زیارتی در برخی اشخاص شود، انگیزه­هایی است که از وسوسه­های شیطان سرچشمه می­گیرد، همانند اینکه مردم، آنها را به عنوان شخص متدین و یا ولایت مداری بشناسند و یا اینکه عناوینی همانند حاجی و کربلایی به ابتدای نامشان اضافه گردد و یا اینکه تنها چشم و همچشمی با همسایه و یا دوستانشان که قبلا به این مکان ها مشرف شده­اند، موجب انجام چنین سفری شود و ...
    متأسفانه، کم نیستند اشخاصی که با چنین نیت غیر خالصانه­ای، گام در این مسیر می­گذارند و طبیعتا نمی­توان آنها را به عنوان مهمانان واقعی خدا و اولیاء او ارزیابی نمود که از سوی آنان برای این سفر طلبیده شده­ باشند و اینگونه افراد، نمی­توانند انتظار لطف و بخشش خداوند را داشته باشند، چون بخشش خداوند به حاجیانی تعلق خواهد گرفت که تنها رضایت او را در نظر داشته اند[3] و تمام وعده­هایی که به زائران کربلا داده شده، مخصوص به افرادی است که قصد ریا و خودنمایی نداشته­اند[4]، بلکه بهرۀ چنین افراد ریاکاری از این سفر، بیش از رسیدن به همان هدف های کوچکشان نیست.
    4 – در نهایت گروه چهارمی نیز به قصد فتنه و ایجاد آشوب در میان زائران، به این مکان های مقدس وارد می­شوند که گاه با طرح شبهه­ها و رفتار غیر مناسب، سعی در از بین بردن انگیزه­های معنوی زوار دارند و گاه به طور فیزیکی نیز اقدام به تخریب و از بین بردن این مناطق می­نمایند که بدیهی است این اشخاص نمی­توانند مورد طلب خدا و معصومان(ع) باشند!
    در همین راستا، خداوند می­فرماید که هر که در حرم الاهی ستم روا دارد، او را به عذاب دردناکی گرفتار خواهیم نمود[5].
    با مروری در مطالب بیان شده، می­توانیم این ارزیابی را به دست آوریم که انسان ها می­توانند با انگیزه­های مختلف، در این مکان­ها حضور به هم رسانند که تمامشان نیز ناشی از ارادۀ خود آنها است و مشاهده می­نماییم، همان گونه که پیامبر خدا(ص) و دیگر اولیای الاهی برای جلب رضایت خداوند، بر گرد کعبه طواف می­نموده­اند، اشخاصی همانند معاویه و یزید نیز در ظاهر، همین مسیر را در کنار خانۀ خدا پیموده­اند، اما این کجا و آن کجا!
    مرقد سالار شهیدان حسین بن علی(ع) نیز از آغاز، مقصد و منظر عاشقان الاهی بوده است، اما در زمان خودمان دیدیم که جنایتکارانی همانند صدام معدوم نیز گاهی به عنوان زیارت، در این مرقد حاضر می­شدند و گاهی با کمال بی­شرمی، دستور به گلوله بستن آن را صادر می­نمودند!
    تمام این ها، نشانگر این واقعیت است که نمی­توان حضور تمام افراد در مناطق متبرک را ناشی از طلبیده شدن آنها بدانیم و بر همین اساس، پاسخ ما به پرسشتان این است که برای چنین سفرهایی، به هر حال، باید اراده­ای صورت پذیرد و بدون این اراده، زیارتی صورت نخواهد گرفت، اما اگر انگیزه؛ در چنین اراده­ای؛ خالصانه و الاهی باشد، نشانگر طلبیده شدن فرد است که می­تواند بهره­های معنوی فراوانی از سفرش ببرد و در غیر این صورت، سفر به مکه و عتبات عالیات، با دیگر سفرها تفاوتی نخواهد داشت.

    ---------------------------------------
    [1] - دهر، 3(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) .
    [2] - تکویر، 29(و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین) .
    [3] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 11، ص 109، روایت 14377، موسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق .
    [4] - همان، ج 14، ص 446، روایت 19567.
    [5] - حج، 25.
     

     

     

     

     

     

    Ãمجله فرهنگي هنري روزانه

    gofteman_ebgh@yahoo.com

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سری دوم – شماره پنجم

    ........................................

    صفحه اول - حرف نخست

    با یاد دوست ، پنجمین شماره از مجله فرهنگی هنری روزانه را در پیش رو دارید . سعی ام بر این است که هر شماره متنوع تر از شماره پیشین باشد تا سلیقه های متفاوت شما دوستان تامین و هم چنین مطالب آمده در این مجله با داشتن موضوعات متفاوت و جالب مورد رضایت شما قرار بگیرد . شما دوستان نیز می توانید با ارسال مطلب ، پیشنهادات و نظرات خود ، در هر چه بهتر شدن این مجله یاری دهنده من باشید . امیدوارم هر لحظه زندگی تان سرشار از عشق ، شادی و موفقیت باشد . آمین .

    ........................................

    صفحه دوم – فلسفه

    ( قسمت چهارم – فلسفه چیست ؟)

    کتاب الفبای فلسفه نوشته نایجل واربرتون – یک دلیل مهم در تایید مطالعه فلسفه این است که سر و کار فلسفه با مسائل بنیادینی است که به معنای وجودمان مربوط می شود . بیشتر ما زمانی در زندگی خویش سوالات فلسفی پایه ای را با خود در میان می گذاریم . از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ آیا برهانی در اثبات وجود خدا هست ؟ غرض و غایت زندگی ما چیست ؟ حسن و قبح ریشه در چه دارد ؟ آیا هرگز رواست قانون را زیر پا بگذاریم ؟ آیا ممکن است زندگی ما رویائی بیش نباشد ؟ آیا ذهن یک چیز است و بدن یک چیز دیگر ، یا اینکه ما سراپا موجوداتی مادی هستیم ؟ پیشرفت علم چگونه است ؟ هنر چیست ؟ و سوالاتی نظیر این ها . غالب آن کسانیکه فلسفه می خوانند این را مهم می دانند که هر کدام از ما چنین مسائلی را بررسی کنیم . حتی برخی از ایشان می گویند که زندگی وارسی نشده سزاوار زیستن نیست . استمرار بخشیدن به وجودی روزمره بی آنکه هرگز اصولی را که این وجود بر آنها استوار است بررسی و سبک و سنگین کنیم مثل این است که ماشینی را برانیم که هیچ گاه به آن رسیدگی نکرده ایم . ممکن است اطمینان شما به ترمز ، فرمان و موتور ماشین موجه باشد ، زیرا تا به حال همواره به قدر کفایت خوب کار کرده اند ؛ ولی این هم ممکن است که اطمینان شما به کلی ناموجه باشد : شاید ترمز ماشین خراب باشد و درست موقعی که بیش از هر وقت به آن نیاز دارید دست شما را در حنا بگذارد . همین طور اصولی هم که زندگی شما بر پایه آنها استوار است ممکن است کاملا صواب باشد ، ولی تا زمانیکه آنها را بررسی نکرده اید ، نمی توانید در این باره خاطر جمع باشید . به هر روی ، حتی اگر در صحت مفروضاتی که پایه های زندگی شما هستند بطور جدی تردید نورزید ، چه بسا با استفاده نکردن از قوه تفکرتان زندگی خود را بی مایه و بی برگ و بار کنید . کثیری از مردم در میان نهادن این پرسش های اساسی را با وجود خویش را زحمتی بسیار شاق می دانند یا آن را بسیار تشویش زا احساس می کنند : ای بسا که آنها به تعصبات خویش دل خوش دارند و راضی اند . ولی هستند دیگرانی که شعله اشتیاقی سوزان به یافتن جواب هایی برای این سوالات فلسفی طاقت سوز در وجود آنها زبانه می کشد . ادامه دارد .

     

    صفحه سوم – تاریخ جهانی

     ( قسمت چهارم )

    مزولی تیک

    در وضع اقلیمی و آب و هوا تغییراتی بروز کرد . یخچال ها بطروف کوهستان ها یا نواحی قطبی عقب نشستند ، درجه حرارت بالا رفت و رطوبت جانشین خشکی شد . نوع گیاهان نیز تغییر کرد . به جای توندرا ، سرخس زارها و جنگل های انبوهی که همه درخت های کنونی در آن می رویید ظاهر شد . در نوع حیوانات نیز تحول و تغییراتی پدید آمد و پاره ای از حیوانات از بین رفتند . برخی به نواحی کوهستانی و برخی به شمال مهاجرت کردند . نژادهای انسانی نیز از این تغییرات بر کنار نماند و نژاد شانسلاد و نژاد گریمالدی در اروپا از میان رفت و دو نژاد دیگر پیدا شد . یکی نژاد مدیترانه ای که از جنوب آمده و دارای قدی کوتاه و چشمان فرو رفته و موهای سیاه و صورت و سر کشیده ( دولیکوسفال ) بود . نژاد دیگر ، نژاد آلپی بود که منشا وی از شرق و قامتی متوسط و چشمان و موهای خرمایی رنگ و صورت و جمجمه ای گرد ( براکی سفالی ) داشت . بدین ترتیب باید گفت که اصل این قوم از آفریقا و آسیا بوده و نژادهای سابق بوسیله آنها از بین رفته و یا مجبور به عقب نشینی شده بودند . انسان مزولی تیک همیشه در غارها بسر برده و غذای خود را از شکار حیوانات و صید ماهی تامین کرده و نخستین بار سگ که در شکارها مورد استفاده بود و گوشت او هم به مصرف غذا می رسید ، بوسیله انسان رام و اهلی شد . در این دوره هم ساخت آلت مخصوص تراش ، قلم حکاکی یا درفش ، تبر و کارد از سنگ معمول بود . تبرها گاهی دسته ای از شاخ گوزن داشته اند و گذشته از سنگ ، از استخوان و شاخ حیوانات نیز استفاده می شده است . نخستین آثار و بقایای آشپزی و طبخ غذا که عبارت از توده ای صدف و استخوان است و مسلما مصرف غذایی داشته و در دانمارک نمونه های زیادی از آن می بینیم ، از دوره مزولی تیک بدست آمده . هنر که در دوره ماگدالنی پیشرفت هایی کرده بود رو به انحطاط گذاشت و آثار مختصری که عبارت از حکاکی های دیواری و لوحه هائی با علائم جادویی می باشد از آن ایام باقی مانده است . ادامه دارد .

     

    صفحه چهارم – داستان کوتاه

    ( دختر میرزا – احسان بهرام غفاری )

    هیچکس باور نمی کرد . وقتی نعش میرزا رو توی قبر گذاشته بودند ، وقتی روش خاک می ریختند ، همه صدای ضجۀ میرزا رو شنیده بودند . کسی جرات نکرده بود ، کفن را پس بزند و ببیند صدا از چیست . عاقبت مراد دل به دریا زد و رفت توی قبر . وقتی کفن را پس زد ، صورت میرزا را انگار هزار جانور خورده بودند . مراد دل آشوب شد و بالا آورد ، روی صورت ِنماندۀ میرزا . پای همه را انگار به زمین غل و زنجیر کرده بودند . سلمان با داد گفت که نسا را از بام ببرند ، ناسلامتی بارداره . ملیحه بردش . شاید حیدر بود که داد زد صلوات . یخ مردم آب شد و همه صلوات فرستادند .

    باز حیدر گفت : شومه ... خوبیت نداره میرزا بمانه روی خاک ... های دلیر ، خاک بریز ... معصیت داره ، ناسلامتی آدم خدا بوده این بنده خدا .

    دلیر نگاهی به مردم کرد و بیل را انداخت و گفت : کار ما نیست .

    حیدر بیل را برداشت و کپه ای خاک ریخت . دوباره ضجۀ میرزا بلند شد . این بار زنهای روی بام ، جیغ زدند . هانیه ، هاجر ، نوبه غش کردند . فاطمه کف بالا آورد و سروناز ، صورتش را خراشید .

    حیدر بیلی دیگر ریخت . میرزا این بار فریادی گوشخراش زد . مردم لختی عقب رفتند . هاشم دست حیدر را گرفت و گفت :

    - شاید معصیت داره روی این بنده خدا خاک ریختن ... کدخدا تو یه چیز بگو .

    کدخدا نگاهی به حیدر و هاشم کرد و گفت : عقلم ما قدیمیه و قد نمی ده ... من چه می دانم چه خاکی بر سرمان شده ...

    فتاح گفت : یکی بره آقا رو از بالا رودخانه بیاره ... سیده ، نفسش حقه .

    همه راضی بودند . حیدر بیل را انداخت و رفت تا قاطرش را زین کند .

    ***

    آقا دستی به ریش سفیدش کشید و عمامه اش را جابجا کرد .

    - کسی نفرینی کرده ؟

    صدا از آبادی بلند نشد .

    - اگر نگید این بنده خدا همینطور زجر می کشه ... مرده معصیت داره رو خاک بمونه ... هر کی بدی دیده از این بنده خدا ، یک فاتحه براش بخونه و حلالش کنه .

    حیدر گفت : آقا این بنده خدا آزارش به یک مورچه هم نرسیده بود ... بدی اش کجا بود پیرمرد !؟

    آقا دوباره عمامه اش را شل و سفت کرد . کدخدا گفت :

    - سید این بیچاره اهل نماز روزه بوده ...

    آقا نگاهی به مردم کرد و درخواست بیل کرد . هاشم بیل را بدستش داد . آقا بسم اللهی گفت و کپه ای خاک ریخت . زجۀ میرزا ، سکوت را شکست . این بار ضجه اش تا بالا ده هم رسید . آقا صلواتی فرستاد و بیل را انداخت .

    کدخدا جلو تر آمد و در گوش آقا گفت : سید چه کنیم ؟

    آقا دستی به عمامه اش کشید و سر تکان داد .

    ***

    شب شده بود . صدای سگ ها از کنار رودخانه بلند شده بود . همه نشسته بودند ، زن ها روی بام و مردها رو زمین . فانوس ها روشن شده بود و نصف بدن میرزا توی خاک بود . دختر میرزا آرام به آقا نزدیک شد .

    - آقا ؟

    کدخدا نگاهی به دختر میرزا کرد . آقا بلند شد و عمامه اش را روی سر گذاشت . دختر میرزا او را آنسوتر برد . هاشم و عطار نگاه به آنها می کردند . کدخدا گفت :

    - هی هاشم ، هی عطار ... خوبیت نداره ... سرتونو بندازید پایین .

    هاشم و عطار سر برگرداندند . آقا برگشت . چهره اش بر آشفته بود .

    - هر کی وضو نداره ، بگیره .

    آبادی هاج و واج نگاهش کردند .

    - نشنیدید چی گفتم مگه ؟ ... کدخدا به زنهاتون هم بگید وضو بگیرند .

    کدخدا دستی به کمرش زد و بلند شد و آنطرف تر رفت .

    - سکینه ... هی سکینه ...

    - بله آقا جان ؟

    - بگو همه وضو بگیرند ... هر کی به جز بچه ها و اونایی که مشکل شرعی داره نمازشون .

    - چشم آقا جان .

    ***

    نماز که تمام شد ، آقا عبایش را در آورد و عمامه اش را زمین گذاشت . بیل را برداشت و بالای سر میرزا رفت . کپه ای خاک روی میرزا ریخت . ضجه میرزا بلند شد . آقا بی توجه به ضجه ها آنقدر خاک ریخت که صدای میرزا دیگر شنیده نشد . آقا به سمت کدخدا آمد و در گوش کدخدا چیزی گفت . کدخدا رنگش پرید .

    - سید تو رو به امام هشتم نگو این حرفو .

    - حکم شرع باید انجام بشه .

    - سید جان ما نداشتیم این حرفا را ، دستم به دامنت آبروی آبادیه .

    - مشتی با من جر نکن ، نمی گی خودم بگم .

    کدخدا سست به طرف زن ها رفت .

    - یاالله ... یاالله ... سکینه به ننت بگو بیاد .

    - چشم آقا جان

    زن کدخدا از بام پایین آمد . کدخدا در گوشش چیزی گفت . زن کدخدا محکم توی صورتش کوبید .

    - الهی قربونت برم مشتی ... من رو ندارم بخوام از این زن ها .

    - دختر میرزا رو بیارید میدون .

    همهمه بین زن ها پیچید .

    کدخدا بین مردها رفت .

    - حیدر هی ... یکی دیگه بکن .

    حیدر : چی چی مشتی ؟

    - قبر دیگه .

    بین مردها همهمه شد . زن ها از بام امامزاده پایین آمدند .

    آقا رو به زن ها کرد و گفت :

    - حکم بیشتر از یک سنگ نیست ... اگر وضو ندارید نزنید ... یاالله تا سحر وقتی نمونده .

    دختر میرزا تو بغل ملیحه از حال رفت . همین .

    وبلاگ من : www.ebgh.blogfa.com

     

    صفحه پنجم – سبک شناسی

    ( دادائیسم )

    زايش دادائيسم آغاز يک سبک هنری تازه نبود ، آغاز انزجار بود .

    تريستان تزارا ، نويسنده منشور دادا

    دادائيسم ، يا جنبش دادا به سال ۱۹۱۶ از کافه ای کوچک در شهر زوريخ شروع شد . اين کافه پاتوق حلقه ای از جوانان پرشور و نا آرام بود که از ساير کشورهای اروپايی به سوئيس که در جنگ اعلام بی طرفی کرده بود پناه آورده بودند . سه چهره برجسته گروه هوگو بال ، تريستان تزارا و هانس آرپ بودند که بيشتر به شعر و موسيقی علاقه داشتند .  جوانانی که نام عجيب ، چندپهلو و تصادفی " دادا " را برای خود برگزيده بودند يا خود مستقيما در جنگ شرکت کرده و رنج آن را با گوشت و پوست احساس کرده بودند ( مثل ماکس ارنست ، اوتو ديکس و گئورگ گروس ) و يا در گريز از آن به سويس پناه آورده بودند (مثل ريشارد هولزنبک و تريستان تزارا ) . جوانان ياغی و سرکشی که در زوريخ گرد آمده بودند ، دغدغه آفرينش هنری نداشتند . آنها از همه چيز فرهنگ اروپايی ، به انضمام هنر آن بيزار بودند . آنها تمام نهادهای فرهنگی و اجتماعی و سياسی جامعه معاصر را در برافروختن جنگ جهانی اول مقصر می دانستند . سوداگری در آغاز قرن بيستم ، سرمست از دستاوردهای شگرف علمی و پيروزی های چشمگير فنی ، با فخر و غرور تازه ای به آينده می نگريست . اما اين رشد و ترقی برای فرزندان عاصی دادا ، پشيزی ارزش نداشت.  انقلاب فنی و پيشرفتهای علمی به گسترش رفاه عمومی و بهروزی انسان کمترين کمکی نکرده بود . بر عکس ، اين تمدن ، بيشترين کارايی و مهارت خود را در تجهيز ماشين جنگ ، در توليد سلاحهای کشتار ، گازهای سمی و بمب افکنهای وحشت انگيز جلوه گر ساخته بود . "عصر جديد" با تمام نهادها و قوانين و بنيادهای فرهنگی و سياسی اش ، نتوانسته بود از جنگی سخيف و بيهوده و به همان اندازه کثيف و وحشيانه جلوگيری کند.  

    مارسل دوشان گفته است : " از نظر ما جنگ بلاهت محض بود و هيچ نتيجه ای نداشت . جنبش دادا شکل ديگری بود از تظاهرات به خاطر صلح " .

    دادائيسم نفرين نسلی خيانت ديده است ، که زمامداران و رهبران والامقام ، با فريب و دروغ ، به نام ملت و ميهن ، آن را به مسلخ فرستاده بودند . آنها فرياد زدند : ما را گول نزنيد ! در ميدانهای جنگ از فر و شکوه خبری نيست . جبهه ها از لاشه های متعفن و اعضای مثله شده و استخوانهای پوسيده ، پوشيده شده است . دادائيسم سرفصل هنر پيشگام يا آوانگارديسم هنری در قرن بيستم است . تمام آثار مدرن انتزاعی ( آبستره ) ، غريب و غيرطبيعی و به گفته مخالفان " اجق وجق " ، چيزی به اين مکتب بدهکار هستند.  هدف اوليه دادائيست ها نه تأسيس يک مکتب هنری تازه ، بلکه نوعی دهن کجی به عالم هنر بود ، که آن را قلابی و دروغين می دانستند.  دادائيستها تعاريف رسمی را دور ريختند ؛ برای آنها وظيفه هنر نه تجلی احساسات لطيف است نه خلق تابلويی زيبا و نه بازآفرينی جهان عينی  . دادا قصد نداشت ديدگان را بنوازد و دلها را مفتون کند . دادا می خواست بلرزاند و شوکه کند . می گفت : با هنر بايد جهان را تحقير کرد ، تکان داد و در صورت امکان ويرانش کرد .

    هدف دادائيست ها آن بود که خشم و بيزاری خود را از نظام موجود هرچه رساتر بيان کنند ، فارغ از تمام قيد و بندهای هنری . چه باک اگر آثارشان نارسا ، نابالغ يا حتی ضد هنر باشد.

    اولين برنامه های دادا شو هايی بود با همراهی شعر و موسيقی . در جوار نمايشگاه بزرگ دادائيسم چند اتاقک برای پخش نمونه های موسيقی و اشعار دادائيستی اختصاص يافته است . در اينجا می توان با " انحرافات " دادائيستها روبرو شد : آهنگی که هارمونی را کنار زده و شعری که تا حذف زبان پيش رفته است.  اما خطاست اگر گمان رود دادائيسم " به کردار بازی " يا از سر تفنن به سنت شکنی دست می زد . محتوای دادا يکسره اجتماعی و عميقا سياسی بود ، اما شايد به گونه ای منفی يا غيرمستقيم . می توان گفت که دادا فريادی دردآلود است که از فرط خشم و غضب ، رسم و راه بيان را از ياد برده ، زبانش بند آمده و حرفش گنگ و نامفهوم شده است.  دادائيست ها در اشعاری بی معنی با تقليد لحن فاخر خطابه ها و سرودهای ميهنی ، آنها را به تمسخر می گرفتند . وقتی سياستمداران در تبليغات ميهن پرستانه ياوه به هم می بافند ، سخن سرايان در شعرهای مطنطن بر واقعيات مخوف سرپوش می گذارند و ژنرالها با خطابه های آتشين مردم را فريب می دهند ، پس چرندگويی بالاترين هنر است ! آنها هيچ نمی گفتند يا چيزی برای گفتن نداشتند يا چيزی که می گفتند همان " هيچ و پوچ " بود . اما آنها برای " ياوه گويی " منطقی داشتند : وقتی هر کلامی در نهايت تنها پوششی بر دروغ و فريب است ، ديگر معنی به چه درد می خورد ؟ وقتی هر پيامی دروغين است ، پس ارتباط نامعتبر است . عدم ارتباط بر آن ترجيح دارد و می توان آن را به مقام هنر ارتقا داد . دادائيسم نوعی خلاقيت است که از عدم ارتباط ، هنر می سازد . تريستان تزارا گفته است " هنر دوران ما به عمل جراحی نياز داشت و ما آن عمل را برايش انجام داديم  " . دادا قراردادهای والا و حقيقی هنر را دور ريخت . در دنيايی سرشار از توهم و فريب ، حقيقت ديگر چه معجونی است؟ دادائيسم حقيقت را توهم می دانست، هم در شکل متعالی (ترانسندنتال) و هم در قالب عادی و روزمره آن.  دادائيستها زيبايی طبيعی يا حقيقی را دروغين می دانستند . آخرين مکاتب هنری بزرگ اروپا مانند امپرسيونيسم و اکسپرسيونيسم ، مرزهای زيادی را شکسته ، اما در نهايت به اصل زيبايی هنری وفادار مانده بودند . دادا آخرين گام را برداشت و نفس زيبايی را زير سؤال برد ؛ امر زيبا چيست و اصلا به چه کار می آيد ؟ وقتی فوج فوج جوانان را به کشتارگاه می فرستند . وقتی فرصت زيستن چنين اندک و حيات آدمی تا اين حد بی مقدار است ، امر زيبا به چه درد می خورد ؟ هنر می تواند زشت و کريه باشد . خشن باشد مثل زندگی ، درهم و آشفته باشد مثل زمانه . يک باند زخم بندی خونين يا يک پای مصنوعی ، از تمام شاهکارهای هنری برتر است ، زيرا با زمانه همخوانی بيشتری دارد ! پيروان دادا به طبيعی گرايی اعلام جنگ دادند و اسلحه اصلی شان تجريد بود . در طراحی و نقاشی حذف نگارگری فرمال و طبيعت گرايانه و تقليل آن به خطوط و نقشهای ابتدايی ؛ در شعر تجريد زبان و فروکاستن آن به آواهای انتزاعی ، در موسيقی لغو قواعد تونال و اصول هارمونی . گريز از "هماهنگی" برای آنها پشتوانه ای عينی داشت . ريشارد هولزنبک گفته است " هنر تجريدی برای ما به معنای صداقت مطلق بود . "

    پيروان دادا نه تنها به بنيادها و قرادادهای هنری پشت کردند ، بلکه مرزهای رايج را نيز پس زدند . هنر آنها آميزه ای بود ، اغلب ناهماهنگ ، از چند هنر ديداری و شنيداری . برای يک اثر دادائيستی هيچ چيزی که نشانی از زندگی داشته باشد ، بيگانه نيست . گاه عناصر "غير هنری" زندگی مصرفی را نيز به آثار يا تابلوهای خود راه می دادند ؛ از قوطی حلبی تا دکمه اونيفورم ! آنها به قالب اثر هنری ، کمپوزيسيون کلی اثر ، هماهنگی عناصر و مواد کار آن با ديدی تازه نگاه کردند . هيچ شگردی را نبايد کنار گذاشت . هر تکنيکی می تواند درجايی سودمند باشد . اصل آنست که هنر ويژگی های زندگی مدرن را نشان دهد که آشفتگی و ناهماهنگی بخشی از آنست . دادائيست ها تکنيک کولاژ را ( پس از نوآوری های پابلو پيکاسو و ژرژ براک ) در سطح تازه و گسترده ای به کار بردند . آنها با فتومونتاژهای جسورانه شان راه طراحی و گرافيک مدرن را هموار کردند . آنها به نفس آفرينش هنری با ديد تازه ای نگاه کردند . نبوغ هنری را انکار کردند و هنرمند را از آن مقام والا فرو کشيدند . به هنرمند مدرن جسارت و شهامتی بی سابقه بخشيدند تا بتواند خود را از بندهای آکادميک رها کند . برای آنها هنرمند تافته جدا بافته نبود . گفتند هرکس بتواند درد و احساس درونی خود را به نحوی مؤثر و تازه بيان کند ، می تواند هنرمند باشد.  به کار آفرينشگران گمنام ، انواع هنرهای مردمی و بومی ، هنرهای ابتدايی ، کارکردی ، طراحی صنعتی و غيره ارزش نهادند . آنها به دستخط فردی و انحصاری هنرمند ، بی اعتنا بودند . برخی از آثار آنها کار مشترک يا گروهی است و امضای هنرمندی واحد را بر خود ندارد . در سال ۱۹۱۷ ريشارد هولزنبک جنبش را با خود به آلمان برد ، در زمانی که کشور با جنگ و بحران ژرف سياسی دست به گريبان بود . دادا در آلمان بيش از هرجای ديگر با سياست گره خورد . دادائيست ها ارزشهای فرهنگی و نهادهای سياسی امپراتوری پروس و سپس جمهوری وايمار را به باد حمله گرفتند . در آلمان جورج گروس ، جان هارتفيلد ( هانس هرتسفيلد ) ، هانا هوش، اوتو ديکس ، کورت شويترز و رودولف شليشتر به جنبش دادا پيوستند.  کولاژ به ويژه در آلمان و در فوتومونتاژهای جان هارتفيلد يکپارچه در خدمت مبارزه سياسی قرار گرفت . بيشتر دادائيستهای آلمان پس از جنگ به اردوی چپ پيوستند و وارد ميدان سياست شدند . در سالهای دهه ۱۹۲۰ که اروپا با بحران روزافزون اجتماعی و سياسی روبرو بود ، دادا دستخوش تحولی بنيادين شد ، در فرانسه با سوررئاليسم و در آلمان با اکسپرسيونيسم اجتماعی درآميخت . دادا در دهه ۱۹۳۰ به آمريکا رفت و دوری از دگرديسی را تجربه کرد . جنبشی که در اروپا از تجريد آغازيده و به اعتراض سياسی رسيده بود ، در آمريکا مسير عکس پيمود ، يعنی از "تعهد" به هنر محض رسيد و تا حد زيادی از محتوای سياسی و اجتماعی تهی شد . دادا به شکل اصيل آن شايد ده سالی بيشتر دوام نياورد اما بر تمام هنر مدرن غرب تأثيری ماندگار باقی گذاشت .

     

    صفحه ششم – هنر

    ( ماهنامه تصویری سینما آینده )

    قبل از شروع ! مطمینا بقای هر اثر هنری یا فرهنگی ارتباط مستقیمی با خرید آن محصول دارد . بسیاری از محصولات فرهنگی و هنری که از قضا بسیار هم مناسب و برتر بوده اند ، بعلت دیده نشدن و حمایت نشدن از طرف مخاطبان و مردم ، درهمان شماره های اول فراموش و بایگانی شده اند و انگیزه تولید کننده گان این محصولات هم سرد شده و این محصولات دیگر تولید نشده اند . در زمانه ای که قیمت یک کتاب یا یک سی دی از یک ساندویچ کالباس هم ارزان تر است ، حمایت شما از این محصولات که سعی می کنم در هر شماره یکی از این محصولات را معرفی کنم ، می تواند راه را برای این دوستان هموار سازد و انگیزه ای مضاعف برای این تولید کننده گان ایجاد کند . کسانیکه نه برای امرار معاش و پول اندوزی بلکه از روی تعهد و دلسوزی و علاقه به سمت تولید این محصولات می روند . امیدوارم شما نیز از خریداران این محصولات باشید . آمین .

    ماهنامه تصویری سینما آینده که شماره نخست آن در آبان ماه منتشر شد ، نخستین مجله ای است که بر روی لوح دی وی دی عرضه گردیده است . قیمت مناسب این ماهنامه و مطالب تازه آن می تواند نویدی برای علاقمندان به هنر باشد . شکل و شمایل زیبا ، مطالب بدیع ، منوی زیبا و مصاحبه ها و تصاویر بکر همه باعث شده که این ماهنامه جای خود را میان علاقه مندان به هنر باز کند . شما نیز با خرید این ماهنامه می توانید راه را برای ادامه حیات این ماهنامه هموار سازید .

    برخی از مطالب شماره نخست ماهنامه . یادمانی از خسرو شکیبایی – گفت گو با امین تارخ و کلاس های آزاد بازیگری وی – شیوه ساخت و مراحل تولید انمیشن با استفاده از نرم افزار تری دی استودیو – فیلم هزار توی پن – موسیقی فیلم و زندگی انیو موریکونه و آثار وی – نقد فیلم درخشش اثر استنلی کوبریک و گذری بر زندگی و آثار وی و ... .

    جهت خرید این دی وی دی می توانید با شماره تلفن 88833442 و 88316753 انجمن سینماگر آینده تماس بگیرید .

     

    صفحه هفتم – تهران شناسی

    ( قسمت اول – درآمد )

    تهران در گذشته‌های دور بر خلاف تهران کنونی فرشی بود سبزفام از باغ ها و بوستان های نفوذ ناپذیر که مأوای ساکنان غریبش در میان آنها قرار داشت بنابراین تهران بی‌گذشته نیست . آثاری که در قلب تهران قدیم بر وجود ساکنان نخستین آن در اعصار ما قبل تاریخ شهادت دهند ، به فرض وجود ، بر اثر توسعه شهر از میان رفته است . متأسفانه وقتی تصادفی نشانه‌هایی از وجود این آثار پیدا شد به دلیل عدم آگاهی نسبت به اهمیت آنها و نگرانی از کند شدن روند شهرسازی از میان رفت . با وجود این می توان گفت که زمین‌های واقع در بین کوه توچال در شمال تهران و چشمه علی در ری باستان در اعصار ما قبل تاریخ مسکونی بوده است . این سخن به دلایل باستان شناختی و شواهد توپوگرافیکی و اقلیمی متکی است . کشفیات انجام شده در چشمه علی ، دروس و به ویژه قیطریه ، واقع در شمال تهران قدیم ، از وجود گروه‌ هایی در این منطقه حکایت می‌کنند . اولین گروه‌هایی که در قیطریه زندگی می‌کردند شبیه کسانی بودند که حدود هشت هزار سال پیش در چشمه علی به سر می‌بردند . بعد از آنها ، اقوام دیگری آمدند و همین منطقه و منطقه مجاور را در دروس اشغال کردند . این گروه آریایی بودند و از پایان هزارة دوم قبل از میلاد مسیح به این منطقه کوچ کردند . بنابراین نخستین گروه ، حدود هشت هزار سال پیش ، بر تپه‌ای واقع در کنار چشمه‌ای دایمی زندگی می کردند که در دوران اسلام ، به نام اولین امام شیعه ، چشمه علی نام گرفت . تقریباً در همین دوران گروه دیگری در طول همین رشته زمین‌های قابل کشت که در پای البرز بین کویر و کوه واقع شده ، اسکان یافتند . البته ، استقرار در شهرری به مراتب بیش از دیگر مکان‌ها و به گونه‌ای پایدار توسعه یافت . زیرا این شهر از موقعیت استراتژیکی خاصی برخوردار است . نحوه قرار گرفتن کوه‌ها و کویر ، وجود آب و نیز پهنه گسترده‌ای از زمین‌های حاصلخیز موجب پیدایش شهر شدند و سرنوشت آن و سرنوشت فرزند آن ؛ یعنی تهران آبی را رقم زدند . با وجود این هنوز نمی‌دانیم که هستة این شهر چه وقت به وجود آمد و از چه دروانی تهران نام گرفت . در هیچ یک از منابع ، دوره قبل از اسلام ، ذکری از تهران نشده است . چنین می‌نماید که این نام برای نخستین بار در نسبت محمد بن خماد ابوعبداله حافظ تهرانی رازی که محدث بوده پدیدار شده است . خطیب بغدادی متوفی به سال ۴۶۳ ه.ق  به این شخص به عنوان نخستین تهرانی مشهور استناد کرده است . تأثیر این نسبت در قرن سوم قمری ، می رساند که هسته اولیه شهر حاضر و نام آن دست کم از آغاز دوران اسلامی وجود داشته است . بنابراین ، این امکان وجود دارد که هسته اصلی شهر و همچنین نام آن به دوران های بسیار قبل از اسلام برسد ؛ به زمانی که بر ما معلوم نیست . اگر محمد حافظ تهرانی رازی نخستین تهرانی شناخته شده است ، نخستین محصولی که در گفتگو دربارة پایتخت آتی ایران به آن اشاره شده است آثار یاقوت حموی به سال ۶۱۷ ه.ق ، زکریای قزوینی به سال ۶۷۴ ه.ق ، که این آثار مرغوب را آثار تهران دانسته و از آن تعریف کرده‌اند . قوت به استناد یکی از ساکنان ری که مردی مورد اعتماد بوده تهران را اینگونه توصیف نموده است . تهران قریه‌ای در فاصله یک فرسخی ری و متشکل از دوازده محله می باشد که خانه‌های آن در زیرزمین و در میان باغ های میوه و سبزی کاری محصور و تو در تو ساخته شده است . "کربوتر" جهانگرد انگلیسی نیز به سال ۱۸۱۸ميلادي می نویسد « در داخل شهر و به فاصله ۲۰۰ تا ۳۰۰ ياردی دروازة قزوین فضای وسیعی وجود دارد که در سطح آن چاه‌هایی به چشم می‌خورد که به خانه‌های زیرزمینی منتهی می‌شود » این خانه‌های مسکونی که در میان مزارع در زمین‌های آبیاری شده حفر می‌شدند بدون تردید مرطوب بودند و این یکی از دلایل ابتلای مردم تهران به انواع تب‌ها بوده است از طریق نوشته‌های کلاوبخو سفیر پادشاه کاستیل و لئون (اسپانیا) در دربار تیمور لنگ می‌دانیم که در تهران دست کم خانه‌هایی بوده که بخشی از آن در سطح زمین بوده است و اقامتگاهی وجود داشته که وقتی شاه از تهران می‌گذشته در آن اقامت می‌کرده است . شهرسازی خاص تهران که از آرایش باغ‌های محصور و ترتیب خانه‌های زیرزمینی یا دهلیزهای متعدد ناشی ميشده است ، علت اصلی به حصار بودن شهر را در آن زمان به دست می‌دهد . اگر می‌بینیم که این قرارگاه انسانی قرن‌ها و تا سال ۹۶۱ ه.ق ، که شاه طهماسب نخستین حصار و بازار آن را ساخت بی‌برج و بارو بوده ، به این سبب است که نیازی به آن نداشته زیرا تسخیر ناپذیر بوده است . امنیت خانه‌های زیرزمینی و نفوذ ناپذیر بودن باغ‌های محصور در دل تهرانی‌ها اطمینانی به وجود می‌آورد که به آنها امکان می‌داد اغلب بر ضد حکام سر به شورش بردارند . حکام هم که کاری از دستشان ساخته نبود با آنها مدارا می کردند و به تفاهم می‌رسیدند و چون ضمانت اجرایی وجود نداشت تهرانی‌ها از پرداخت هرگونه مالیاتی عملاً سرباز می‌زدند . ساکنان دوازده محله تهران هم بیشتر با یکدیگر منازعه داشتند . پس تعجبی نداشت که هر محله شیخ خود را داشت و حتی اگر شیوخ دوازده محله و حاکم در مورد پرداخت مبلغی به عنوان مالیات به توافق می‌رسیدند باز هم تهرانی‌ها با اموالی که خودشان قیمت آنها را تعیین می کردند و همیشه بیش از میزان واقعی بود ، مالیات خود را می‌پرداختند . تغییر تدریجی شیوه خانه‌سازی و ایجاد خانه‌هایی در روی زمین که به حمایت و مراقبت قدرت حاکم نیاز داشت باعث شد به هنگام حملة مغول سال ۶۱۷ ه. ق به شهرری و اضمحلال آن طی دوران ایلخانان و تیموریان که با سرکوب قیام ورامین در قرن ششم قمری بود جمعیت روز افزونی که دارای ذوق و سلیقه بومیان غارنشین نبودند را پذیرا شود . در کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که تهران در دوره‌های قبل از اسلام ، از مناطق مذهبی و پیرو آیین زرتشت بوده است . آنان مانند اهالی مازندران ، دامغان ، قم و کاشان پیش از به قدرت رسیدن صفویان به مذهب شیعه گرویدند که البته قبل از تشیع ، مانند اهالی ری بخشی پیرو مذهب شافعی و برخی پیرو مذهب حنفی بوده‌اند . قدیمی‌ترین آثار اسلامی شهر تهران که به قرن نهم هجری قمری تعلق دارد متعلق به مذهب شیعه است . در هر حال ، می‌توان گفت که در سال ۷۴۰ هجری قمری اهالی تهران تماماً شیعه مذهب شده بودند . ادامه دارد .

     

    صفحه هشتم – شعر و معرفی شاعر

    ( مانا آقائی )

    مانا آقائى سال ۱۳۵۲ در بوشهر به دنيا آمد . در چهارده سالگى همراه خانواده به كشور سوئد مهاجرت كرد و از آن تاريخ در شهر استكهلم زندگى میکند . او سرودن شعر را از نوجوانى شروع كرد و از همان ایام به چاپ اشعارش در نشريات مختلف پرداخت . از او اشعار متعددی در نشريات داخل و خارج كشور از قبيل آدينه ، كارنامه ، عصر پنجشنبه ، پويشگران ، سنگ ، بررسى كتاب ، كبود ، آرش و آفتاب به چاپ رسيده است . او در مقطع دكترا در رشته ايرانشناسى دانشگاه اوپسالا مشغول به تحصيل است .

    نامه

    سلام عزيزم!

    اين نامه را وقتى برايت مى نويسم

    كه شب هنوز ادامه دارد

    ساعت چهار ستاره مانده به صبح است

    پرنده اى به پلك چپم نوك مى زند

    سارا مثل عروسكى آرام

    كنار جعبهء اسباب بازى ها دراز كشيده

    از لبخند معصومانه اش پيداست

    كه دارد خواب كلوچه و بادبادك مى بيند

    از حال من بخواهى بد نيستم

    امروز درست يكسال مى شود كه خياطى مى كنم

    روزهاى بلند انتظار را به نخ مى كشم

    ستاره هاى ريز اميد را

    به دامن سياه شب كوك مى زنم

    گاهى چشم هايم بى جهت آب مى افتد

    و جايى نزديك قلبم تير مى كشد

    و گرنه اينجا همه چيز مثل سابق است

    گرانى و بيكارى را كه ديده بودى

    بى خانمانى هم اضافه شده

    مى گويند فاحشه ها سنگ قبر اجاره مى كنند

    برادر، برادر را براى كوپن سر مى برد

    ديروز مادرت اينجا بود

    هنوز سياه به تن داشت

    بقيه هم گاهى مى آيند

    خوبند اما از آنها هم هيچ كس

    حرفى جز ماشين و سرمايه نمى زند

    عزيزم دست خطم زشت است

    به زيبايى خودت ببخش

    نخلى كه كاشته اى روز به روز بزرگتر مى شود

    اگر توانستى نامه اى بنويس

    زنگى بزن

    از آسمان ساكت تبعيد ابرى بفرست

    نمى گويم با دو قطره باران مى شود

    فقط مى دانم كه هميشه ،

    پشت سفرهاى تو خيس بوده است .

     

    صفحه آخر

    اگر لازم باشد چیزی را بیش از دوبار قرض بگیری، یکی برای خودت بخر .

     

     

     

     

     

     

     

     گروه اینترنتی مشکان

     
    __._,_.___

    Your email settings: Individual Email|Traditional
    Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
    Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
    Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

    __,_._,___

    No comments: