به نظرتان خیلی خوب نمیشد، اگر میتوانستیم همه چیز را به خاطر بیاوریم، مثلا میتوانستیم همه لحظات زندگی مهم زندگیمان یا مثلا همه برخوردها و حوادث بیاهمیت یا لحظههای پیروزیهایمان را به یاد بیاوریم؟!
چه میشد اگر هیچ خاطرهای محو نمیشد و ما میتوانستیم هر لحظهای که اراده کنیم، خاطراتمان را به یاد بیاوریم!
«جیل پرایس» ۴۲ ساله، زنی مقیم کالیفرنیا، کسی است کسی است که حافظه شگفتانگیزی دارد. برای مثال او حتی میتواند بگیود که روز تولدش، چند شنبه بوده است و بلافاصله میتواند بگوید که دو روز بعد از تولدش، یخبندانی در لس آنجلس رخ داده است.
اشپیگل در همین مورد مقالهای دارد که بد ندیدم، خلاصهای از آن را در وبلاگم منتشر کنم:
مصاحبه خبرنگار اشپیگل با خانم پرایس در رستورانی انجام شد، جالب بود که پرایس به عنوان یک مشتری ۲۳ ساله این رستوران، چزئیات زیادی را از این رستوران به یاد میآورد، او به یاد میآورد که نخستین بار ۲۰ سپتامبر سال ۱۹۸۵ همراه پدرش به این رستوران رفت. او به یاد میآورد که آن زمان کلاه بزرگی به سر داشت ،او حتی غذایی را که ان زمان سفارش دادند، حرفهایی که سر میز شام زدند، چهره گارسون و جزئیات زیاد دیگری در مورد محیط رستوران را هم به خاطر سپرده است.
خانم پرایس به وضوح بسیاری از خاطرات کودکیاش را به خاطر میآورد، ولی جالب است که او حافظه او دقیقا از روز سه شنبه ۵ فوریه سال ۱۹۸۰، قوت بیشتر گرفته است و از این تاریخ او همه حوادث روزانه را به یاد دارد.
علاوه بر حوادث روزمره، خانم پرایس تاریخ وقوع همه رخدادهای مهم خبری را به یاد میآورد: اینکه کی هواپیمای کنکورد سقوط کرد، چه زمانی جنگ دوم خلیج فارس شروع شد یا چه زمانی او جی سیمپسون دستگیر شد.
یک بو، یک کلمه یا یک ترانه میتواند خانم حافظه خانم پرایس را تحریک کند و باعث به خاطر آوردن خاطراتی شود و همین خاطرات هم به نوبه خود خاطرات دقیق دیگری را برمیانگیزانند. طوری که یک چرخه پایانناپذیر خاطرات در سر او شکل میگیرد.
داشتن یک حافظه کامل، ممکن است در نگاه اول چیز فوق العاده خوبی به نظر برسد. اما گاهی فراموش کردن هم نعمتی است. خانم پرایس هم مثل همه، نقاط تیرهای در زندگی خود دارد: مناقشات خانوادگی، بیماری سرطان مادرش و همچنین مرگ زودهنگام همسرش. به خاطر آوردن این نقاط تیره زندگی باعث شده بود که او دچار افسردگی شود. به همین خاطر او روزی، یعنی دقیقا در روز پنجم ژوئن سال ۲۰۰۰، در گوگل کلیدواژه «حافظه» را جستجو کرد.
جستجوی آن روز پرایس او را به «جیمز مکگو» رساند.
حافظه معنایی در برابر حافظه تصادفی
جیمز مکگوی ۷۶ ساله، یک متخصص پیشروی حافظه است. او در دانشگاه ایروین کالیفرنیا، مرکز نوروبیولوژی یادگیری و حافظه را تاسیس کرده است و تا به حال ۵۰ مقاله آکادمیک و چندین کتاب نوشته است.
او بعد از آگاهی از مورد خاص خانم پرایس تصمیم گرفت، حافظه شگفتانگیز او را به صورت اختصاصی مورد مطالعه قرار بدهد و در نخستین قدم او به کمک همکارانش پرسشنامههایی برای ارزیابی حافظه وی طراحی کرد، مثلا در یک تست از پرایس خواست شد که تاریخ دقیق عیدهای پاک را از سال ۱۹۸۰ به بعد بنویسد و برای این کار ۱۰ دقیقه به او وقت داده شد.
مکگو دریافت که حافظه خانم پرایس فقط در بعضی جنبهها و بیشتر در مورد حوادث روزانه خود او توانمند است، حافظه او در بهخاطرسپاری اعداد و اشعار خوب نیست، همچنین او نمیتواند چیزهایی را که ربطی به زندگی روزانه او ندارد، به همان قدرت به حافظه بسپارد.
حافظه چیست؟
حافظه به معنی شکلگیری طرحهایی بین سلولهای عصبی است. این طرحهای خاص ارتباطی، وقتی ایجاد میشود که سیناپسها یعنی نقاط اتصال بین سلولهای عصبی، مدتی تحریک شوند. هر چقدر چیزی بیشتر تکرار شود، احتمال ایجاد پیوند پایدار بین سلولهای عصبی و در نتیجه ایجاد یک حافظه بلندمدت بیشتر میشود.
در نیمه دوم قرن بیستم تئوری جالبی در مورد حافظه ارائه شد: اگر خاطرهای تأثیر بیشتری روی احاسات و عواطف یک فرد بگذارد، احتمال اینکه با جزئیات بیشتر وارد حافظه شود و ماندگاری آن بیشتر باشد، بیشتر میشود.
مغز قسمتی به نام سیستم لیمبیک دارد، در این سیستم قسمتی به نام آمیگدال وجود دارد که وظیفهاش تحلیل احساسات است. خاطراتی که از نظر آمیگدال، بیشتر برانگیزاننده احساسات باشند، به کمک قسمت دیگری از مغز به نام هیپوکامپ، با احتمال بیشتری وارد حافظه بلند مدت میشوند.
اما ظاهرا این قاعده در مورد، خانم پرایس صادق نیست و همه حوادث بیاهمیت وارد حافظه بلندمدتش بیشتر میشود. مکگو و همکارانش مدتی است که به کمک MRI مغز خانم پرایس و دیگر موارد مشابه را مطالعه میکنند ، آنها دریافتهاند که قسمتهای خاصی از مغز آنها بزرگتر از حد طبیعی است. نتایج تحقیق آنها به زودی منتتشر خواهد شد.
No comments:
Post a Comment