[erfanISLAMI] تجارت سرطان
تجارت سرطان تجارت سرطان ـ پاتریک رایتگان امروزه باید به سرطان به مثابه پدیدهای فراتر از یک بیماری صرف نگاه کرد. دهها سال است که پزشکان، جراحان، پژوهشگران و … به بررسی و تحقیق در این باره پرداختهاند و این در حالی است که نه تنها از دامنه گسترش آن کاسته نشده که شاهد ابتلای بیش از پیش مردم، به ویژه در کشورهای توسعه یافته، به این بیماری میباشیم، اما جدای از این پدیده، هم اکنون سرطان به تجارتبی بس سودآور مبدل شده، به طوری که زمینه فعالیت کارتلهای بسیاری در بخشهای دارویی، جراحی، تحقیقاتی و … را فراهم آورده است. هم اکنون در بریتانیا، حدود یک سوم بیماران این کشور را افراد مبتلا به سرطان تشکیل میدهد. دو نفر از هر پنج نفر در این کشور، یا از این بیماری رنج میبرند و یا بدان مبتلا خواهند شد. در صورتی که این آمار رسمی را بپذیریم، یعنی ابتلای ۳۰ درصدی در سال ۱۹۸۰ (۴۰ درصد در حال حاضر و ۵۰ درصد در سال ۲۰۱۰)، در سال ۲۰۸۰، این رقم به ۱۰۰ درصد خواهد رسید. بررسیهای به عمل آمده در طی پنج سال، بیانگر آن است که میزان بهبودی سرطانهای مختلف بدین قرار است: سرطان معده ـ ۵ درصد / سرطان شش، برونشیت و نای ـ ۵ درصد / سرطان سینه ـ ۵۰ درصد / سرطان مری ـ ۵ درصد / سرطان روده بزرگ ـ ۲۲ درصد / سرطان لوزالمعهده ـ ۴ درصد / سرطان کبد ـ ۲ درصد. هم اکنون نیز هیچ گونه افزایش قابل توجهی در میزان بهبودی بیماران مبتلا به سرطان در سالهای اخیر مشاهده نشده است. اما از بعدی دیگر، تجارت سرطان پس از رقیب بزرگترش یعنی صنعت پتروشیمی، در رتبه دوم قرار دارد. در طی بیست سال یعنی از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ تنها در آمریکا، چنین تجارتی حدود یک تریلیون دلار (هزار میلیارد دلار) را به خود اختصاص داده است. در صورتی که چنین سهمی را برای بریتانیا نیز قایل شویم، این رقم در این کشور، سالانه چیزی بین ۳ تا ۶ میلیارد پوند میباشد. توجه به این آمار و ارقام، خود دلیلی برای درک این مسأله است که چرا همواره کارتلهای فعال در بخشهای دارویی، جراحی، پرتو درمانی و تشریح جانوران، در رفتاری بیرحمانه، هر گونه تلاش در راستای پرداختن به رژیمها و شیوههای درمانی منطقی را نوعی بلای تهدیدکننده برای بشر معرفی میکنند. اما سرطان خود محصول عوامل متعددی است که عملاً این عوامل در مورد تبلیغ و یا واقعاً مورد غفلت بخشهای درمانی و بهداشتی حرفه پزشکی قرار گرفته است. رژیم های غذایی تجویزی پزشکان، واکسیناسیون، آنتیبیوتیکها، استروئیدها، رادیوگرافی و عکسبرداریهای متداول، آفتکشها، علفکشها، حلالها، رنگها، مواد شوینده و نیز مواد شیمیایی همچون فلوراید در آبهای آشامیدنی، رادیودرمانی، آلودگیهای ناشی از انرژیهای برق و هستهای و … همه و همه از عوامل اصلی ابتلا به سرطان محسوب میشوند. اما این بیماری صرفاً به انسانها خلاصه نشده است و حیوانات خانگی و در رأس آن سگها را نیز به خود مبتلا ساخته است. از میان جمعیت هفت میلیونی سگهای خانگی در انگلستان، سالانه چیزی بالغ بر یک میلیون سگ از سرطان و یا در نتیجهی معالجه این بیماری از بین میروند و این رقم، پنجاه برابر میزان ابتلای انسانها به این بیماری است که این میزان شدیداً ابتلا نیز چیزی جز نتیجه برنامههای واکسیناسیون تأیید شده توسط دامپزشکان، استفاده از آنتیبیوتیکهای حیوانی، اسپریهای ضدکک، آفتکشها و نیز غذاهای گوشتی کنسرو شده مخصوص این حیوان نیست.. امروزه سرطان به شدت در حال نابود ساختن انسانها، سگها، گربهها و … است. در مورد حیوانات اهلی پرورش یافته در دامپروریها هم وضع به همین منوال است و نشانههای ظهور این بیماری مشهود است؛ و تنها تفاوت آن با حیوانات خانگی، کشتار پیش از موعد آنها برای تأمین غذای انسانهاست که بروز و گسترش آشکار آن را نامحسوس ساخته است. اما سرطان بیش از هر چیز، یک مشکل ناشی از تغذیه است: رژیم غذایی مهلک بریتانیاییها یعنی استفاده مفرط از گوشت، لبنیات، تخممرغ، کربوهیدراتها، نمک طعام و ترکیبات شیمیایی مختلف به همراه حجم زیادی میوه و نان سفید که همه و همهی این غذاها و میوهها، مملو از آفتکشها و سموم مختلف میباشد؛ سمومی که خود نسخههایی برای ابتلای به سرطان هستند. در سال ۱۹۹۹، شاهد هفتصد میلیون تجویز دارو توسط پزشکان بریتانیایی بودیم که این تجویزها شامل انبوهی از واکسن، آنتیبیوتیک، استروئیدها، داروهای مسکن، داروهای ضدالتهاب و… بوده که همه و همه به مثابه هجومی عظیم علیه سیستم دفاعی بدن آدمی محسوب میشود. در جوامعی همچون بریتانیا، میزان استفاده از واکسیناسیون به ۹۸ درصد رسیده است. این واکسنها که عمدتاً حاوی ویروسها و پروتئینهای مشتق شده از حیوانات مختلف، متانول، جیوه، آلومینیون، اسیدکربنیک و … میباشد، با تزریق مستقیماً وارد خون شده و سپس به سلولها و اندام اصلی بدن وارد شده و سیستم دفاعی بدن توان مقابله با آنها را ندارد. هنگامی که مواد بیگانهای از حیواناتی همانند سگ، میمون، گوساله، جوجه و … وارد جریان خوئن بدن انسان میشود، این مواد احتمالاً ساختار ژنتیکی را با تغییراتی همراه میسازند و حتی به تکثیر و جهش در بدن میپردازند که در چنین شرایطی، سیستم دفاعی بدن نمیتواند بین سلولهای خودی و غیرخودی تمایزی قائل شود. استفاده از فلوراید در آب که برای نخستین بار به دست دولتهای آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی رواج یافت، هم اکنون در سراسر دنیا به یک شیوه رایج تبدیل شده است. این ماده علاوه بر آن که مادهای آرامبخش محسوب میشود، مادهای بسیار سمی، نابودکننده آنزیمها و مقاوم در برابر سیستم ایمنی بدن میباشد. با مقایسه دو شهر بیرمنگام و منچستر در طی سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ که در اولی از این ماده در آب آشامیدنی استفاده میشد و در دومی هیچ گونه استفادهای از آن به عمل نیامد، مشخص شد که همه ساله، مرگ هزار نفر از مردم بیرمنگام، در نتیجهی استفاده از همین فلوراید موجود در آب آشامیدنی بوده است. همچنین استفاده معمول و بیدغدغه از اشعه ایکس در شناخت بیماریهای مختلف که امروزه به راهکاری عادی در حرفه پزشکی تبدیل شده، خود از تهدیدکنندههای اصلی سلامت بشر و از عوامل جدی ابتلا به سرطان است. دکتر جان گفتمن در آغاز دهه هشتاد متذکر شد که مرگ سالانه دوازده هزار آمریکایی، نتیجه سرطانهایی است که محصول استفاده از اشعه ایکس بوده است. همچنین وی در گزارشی اعلام نمود که سه چهارم سرطانهای سینه، نتیجهی استفاده از اشعه ایکس است و این جدای از آن حجم عظیمی از افرادی است که از پرتودرمانی استفاده میکنند. وی در ادامه این گزارش، به این مسأله اشاره میکند که: «من بر این باورم، آن چه را که اساتید ما از آن به عنوان میزان کاملاً بیخطر استفاده از اشعه ایکس در معاینه لوزهها، غدد لنفاوی و غده تیموس نام میبردند، بعد از گذشت سالیانی، به انبوهی از تومورهای تیروئیدی تبدیل شد». اما پزشکی جدید در برخورد با این بیماری چه راهکاری را اتخاذ نموده است. قدیمیترین شیوه در برخورد با این بیماری، عمل جراحی بوده و هست. عقیده بر این بوده که برداشت غده سرطانی به درمان بیماران میانجامد و این در حالی است که در چنین رویکردی، به این حقیقت که سرطان بیماری است که نه یک قسمت از بدن که همه بدن را شامل میشود و تنها در بخشی از بدن و در قالب یک غده نمود پیدا میکند، بیتوجهی شده است. تجربه به خوبی مشخص ساخته که برداشتن غده سرطانی به کمک عمل جراحی، به مثابه مجازات مرگ بیمار میباشد. و اما شیمی درمانی نیز مستلزم استفاده از داروهای بسیار سمی شیمیاییای است که بیمار را پیش از نابودی بیماری، از پای درمیآورد. این گونه داروها که برای مقابله با رشد سریع سلولهای سرطانی و غیرسرطانی طراحی شدهاند، همهی بدن را متأثر از خود میسازند که ریزش مو، حالتهای تهوع شدید، استفراغ، اسهال، گرفتگی عضلات، ناتوانی جنسی، عقیم شدن، خستگی و درد مفرط، نابودی سیستم ایمنی و بالاخره گسترش سرطان و مرگ از پیامدهای آن است. بر طبق آمار و ارقام ارائه شده توسط مقامات بهداشتی، تنها حدود دو درصد از کسانی که از شیمیدرمانی استفاده میکنند، بعد از پنج سال استفاده از این شیوه، «زنده» هستند و «زنده» در چنین ادبیاتی، یعنی آن که از لحاظ بالینی «مرده» نیستند. پس از کشف رادیوم، از این ماده در بخشهای مختلف استفادههایی به عمل آمد و ویژگیهای آن سبب شد که برخی پزشکان دیوانهوار به استفاده از این ماده در درمان سرطان اقدام نمایند. اگرچه این شیوه بعضاً با کوچک شدن غدههای سرطانی همراه شد، اما شاهد افزایش هزار درصدی بهای این شیوه درمانی و خلق یک صنعت چندین میلیارد دلاری شدیم؛ صنعتی که سرسوزنی مبنای علمی ندارد. اما آمار بازماندگان استفاده از شیوههای مختلف درمانی سرطان که پس از استفاده از این شیوهها تنها تا مدتی به حیات خود ادامه دادهاند، بدین قرار است: عمل جراحی ـ ۲۲ درصد پرتودرمانی ـ ۱۲ درصد ترکیبی از عمل جراحی و پرتو درمانی ـ ۶ درصد شیمیدرمانی ـ ۶/۱ درصد شیمیدرمانی و شیوههای دیگر ـ ۵/۲ درصد به رغم چنین حقایقی، نه تنها هیچ یک از این شیوهها در عرصه صنعت سرطان متوقف نشده بلکه روز به روز بر حجم آنها افزوده شده است. بیشک سرطان شیوهای مقبول برای خودکشی آنهایی است که امید به زندگی را از دست دادهاند و این حالت، خود مهمترین عامل گسترش بیماری در فرد مبتلاست، اما رسوایی بزرگ چنین تراژدی غمناکی آنجا است که حتی زمانی که بیمار مبتلا به سرطان، امید زیادی برای بقا و مقابله با چنین عارضهای را دارد، در اثر درمانهای مهلک و بیفایده سرطان، به دست پزشکان از پای درمیآید. |
__._,_.___
__,_._,___
No comments:
Post a Comment